معنی آسا در فرهنگ عمید

۱. خمیازه؛ دهان‌دره: چنان نمود به ما دوش ماه نو دیدار / چو ماه من که کند گاه خواب خوش ‌آسا (بهرامی: شاعران بی‌دیوان: ۴۰۴).

۲. زیب؛ زینت؛ زیور؛ آرایش: به انواع نفایس خویشتن را / به‌سان نوعروسی کرده آسا (عسجدی: ۲۱).

۳. وقار؛ ثبات؛ آهستگی: سرو اگر با قد رعنای تو هم‌بالاستی / کی چنان مطبوع و خوش‌اندام و با‌آساستی (ابن‌یمین: لغت‌نامه: آسا).

۴. طرز؛ روش.

معنی آسا در فرهنگ معین

( اِ.) خمیازه ، دهان دره .

اشتراک گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *