معنی آسودن در فرهنگ عمید

۱. آسایش یافتن؛ آرام گرفتن؛ آرمیدن: چه جوییم از این گنبد تیزگرد / که هرگز نیاساید از کار‌کرد (فردوسی: ۷/۶۲۸)، چه گنج‌ها که نهادند و دیگری برداشت / چه رنج‌ها که کشیدند و دیگری آسود (سعدی۲: ۶۹۶).

۲. دست از کار کشیدن؛ استراحت؛ از کار و حرکت بازایستادن؛ آسوده شدن؛ در رفاه زندگی کردن.

معنی آسودن در فرهنگ معین

(دَ) (مص ل .) 1 – آرمیدن ، استراحت یافتن . 2 – سکون یافتن ، آرام گرفتن . 3 – خوابیدن ، خفتن . 4 – توقف کردن ، درنگ کردن .

اشتراک گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *