معنی آمودن در فرهنگ عمید
۱. ساختن.
۲. آراستن: در آمودن آن همایونبنا / نماند ایچ باقی به گنجینهها (دقیقی: ۱۱۳).
۳. در رشته کشیدن.
۴. آماده کردن.
۵. آمیختن؛ درهم کردن.
۶. (مصدر لازم) آراسته شدن.
۷. آمیخته شدن.
معنی آمودن در فرهنگ معین
(دَ) (مص م .) 1 – ساختن ، آراستن . 2 – جادادن گوهر در انگشتر. 3 – به نخ کشیدن گوهرها و مهره ها. 4 – زینت دادن . 5 – آماده .