معنی آهنگ در فرهنگ عمید

۱. قصد؛ عزم؛ اراده؛ عزیمت: چو آهنگ رفتن کند جان پا ک / چه بر تخت مردن چه بر روی خا ک (سعدی: ۵۹).

۲. روش.

۳. (موسیقی) آواز؛ لحن؛ نوا؛ آوا.

۴. (موسیقی) آواز موزون؛ قطعۀ موسیقی: چو آهنگ بربط بُوَد مستقیم / کی از دست مطرب خورد گوشمال (سعدی: ۹۶).

۵. جریان تغییر؛ سرعت افزایش یا کاهش.

معنی آهنگ در فرهنگ معین

(هَ) [ په . ] ( اِ.) 1 – قصد، عزم . 2 – حمله ، صولت . 3 – نوا، لحن . 4 – فحوی ، مفاد. 5 – سان ، گونه ، روش . 6 – قطعة موسیقی . 7 – هر صدای موزون . 8 – میزان تغییر چیزی در طول زمان ، روند.

اشتراک گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *