ممعنی ابتسام – فرهنگ معین و عمیدپیام غلامرضایی8 ماه قبلبدون دیدگاهفهرست مطالب Toggleمعنی ابتسام در فرهنگ عمیدمعنی ابتسام در فرهنگ معینمعنی ابتسام در فرهنگ عمید ۱. تبسم کردن؛ لبخند زدن. ۲. شکفتن.معنی ابتسام در فرهنگ معین (اِ تِ) [ ع . ] 1 – (مص ل .) لبخند زدن ، تبسم کردن . 2 – (اِمص .) شکرخند، لبخنده .اشتراک گذارینوشته قبلمعنی آژیریدن – فرهنگ معین و عمیدآیتم بعدیمعنی اجماع – فرهنگ معین و عمیددیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند * ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.