معنی ادا در فرهنگ عمید
۱. بهجا آوردن؛ گزاردن؛ انجام دادن؛ ادای فریضه.
۲. پرداختن: ادای دِین.
۳. بیان کردن: ادای تلفظ صحیح.
۴. ناز؛ کرشمه؛ غمزه؛ عشوه.
۵. تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه.
۶. (صفت) [مقابلِ قضا] (فقه) ویژگی عبادتی که در وقت مناسب خود انجام شود.
* ادا درآوردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] تقلید کردن حرکات کسی از روی مسخرگی و استهزا.
* ادای دِین: پس دادن دینی که بر عهدۀ شخص است.
* ادای شهادت: گواهی دادن.
معنی ادا در فرهنگ معین
( اَ) [ ع . اداء ] 1 – (مص م .) به جا آوردن ، پرداختن دینی که بر شخص فرض و لازم است . 2 – (اِ.) ناز، کرشمه . 3 – رمز، اشاره . 4 – (عا.) حرکات مسخره و بیهوده . 5 – تقلید.