معنی اشکوه در فرهنگ عمید
۱. شکوه؛ جاه و جلال؛ شٲن و شوکت.
۲. مهابت؛ هیبت: صدق موسی بر عصا و کوه زد / بلکه بر دریای پراشکوه زد (مولوی: ۷۸۶).
۱. شکوه؛ جاه و جلال؛ شٲن و شوکت.
۲. مهابت؛ هیبت: صدق موسی بر عصا و کوه زد / بلکه بر دریای پراشکوه زد (مولوی: ۷۸۶).