معنی آفتاب گردان در فرهنگ عمید

گیاهی با برگ‌های درشت و ساقۀ بلند و گل‌های سبدی زردرنگ که میان آن‌ها تخم‌هایی شبیه تخم هندوانه قرار دارد و آن‌ها را تف می‌دهند و مغز آن را می‌خورند. روغن آن را نیز می‌گیرند و در پختن شیرینی و بعضی خوراک‌ها به کار می‌برند، گل آن همواره رو به آفتاب می‌گردد؛ گل آفتاب‌گردش؛ آفتاب‌گردک؛ روزگردان.

معنی آفتاب گردان در فرهنگ معین

(گَ) 1 – (ص فا.) سایبان ، چتر. 2 – پارچة ضخیم یا لبة کلاه که جلو تابش آفتاب بر چهره را می گیرد. 3 – (اِمر.) گیاهی از تیرة مرکبان که تخم آن را تف داده یا روغن گیرند.

اشتراک گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *