معنی اختر در فرهنگ عمید

۱. (نجوم) ستاره.

۲. (نجوم) هر‌یک از اجرام آسمانی: ز گردنده هفت‌اختر اندر سپهر / یکی را ندیدم بدو رای و مهر (فردوسی: ۷/۳۳۷)

۳. (زیست‌شناسی) گیاه زینتی گرمسیری با برگ‌های پهن، ساقه‌های بلند و گل‌هایی به رنگ سرخ، صورتی، نارنجی، و زرد.

۴. [قدیمی] بخت؛ طالع.

۵. [قدیمی] ستارۀ بخت و اقبال: مرا اختر خفته بیدار گشت / به مغز اندر اندیشه بسیار گشت (فردوسی: ۱/۱۶)

۶. [قدیمی] عَلَم؛ رایت؛ درفش: چنین گفت هومان که آن اختر است / که نیروی ایران بدان اندر است (فردوسی: ۳/۸۶).

* اختر شمردن: [قدیمی، مجاز] بیدار ماندن.

معنی اختر در فرهنگ معین

(اَ تَ) [ په . ] (اِ.) ستاره ، کوکب ، نجم .

اشتراک گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *