معنی ادب در فرهنگ عمید
۱. رفتار پسندیده مطابق با هنجارهای جامعه؛ خوی خوش.
۲. روش مناسب هر کار.
۳. (اسم مصدر) تنبیه؛ مجازات.
۴. فرهنگ؛ فضل و معرفت.
۵. = ادبیات
۶. (اسم مصدر) تربیت کردن.
۷. [قدیمی] علمی که با تسلط بر آن شخص میتواند سخن درست و نادرست و خوب و بد را تشخیص دهد. قدما آن را شامل علوم صرف، نحو، لغت، اشتقاق، معانی، بیان، بدیع، عروض، و قافیه و بهره یافتن از هر علمی بهقدر حاجت دانستهاند.
* ادب کردن: (مصدر متعدی)
۱. [عامیانه] تنبیه کردن.
۲. [قدیمی] تربیت کردن.
معنی ادب در فرهنگ معین
(اَ دَ) [ ع . ] (اِ.) 1 – فرهنگ ، دانش . 2 – هنر. 3 – معاشرت ، روش پسندیده . 4 – شرم ، حرمت .