اسم پسر با حرف ا یکی از اسامی محبوب در فارسی است و بسیاری از پسران با این اسم زیبا نام‌گذاری می‌شوند. این اسم به معنای آغاز و شروع است و نشان‌دهنده یک فرد پرانرژی و پرشور است. افرادی که این اسم را دارند، معمولاً خلاق، انگیزه‌مند و پرتلاش هستند. همچنین به دلیل زیبایی و سادگی این اسم، بسیاری از والدین انتخاب می‌کنند که نام پسر خود را با این حرف شروع کند.

آيين گشسب : از شخصيتهاي شاهنامه، نام دبير هرمز انوشيروان پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


آيدين : روشن , پاک – روشن
ریشه اسم :تركي


آيتكين : غلام ماه
ریشه اسم :تركي


آيتغمش : زاده ماه
ریشه اسم :تركي


آيتاش : همتاي ماه،نام شخصي در دوره سامانيان
ریشه اسم :تركي


آيت الله : نشانه خداوند
ریشه اسم :عربي


آيت : آيه،نشانه،شخص برجسته و شاخص،شخص بسيار زيبا رو
ریشه اسم :عربي


آي بك : بت، صنم
ریشه اسم :تركي


آوير : آتش
ریشه اسم :كردي


آويد : مشتاق و خواهان
ریشه اسم :فارسي


آوه : از شخصيتهاي شاهنامه، نام دلاور ايراني و از فرماندهان سپاه كيخسرو پادشاه كياني
ریشه اسم :فارسي


آوگان : از شخصيتهاي شاهنامه، نام پهلوان ايراني و پيشرو سپاه فريدون پادشاه پيشدادي
ریشه اسم :فارسي


آواديس : ارمني مژده، نويد
ریشه اسم :فارسي


آهين : آهن
ریشه اسم :گيلگي


آهيل : مرغ انجيرخوار
ریشه اسم :گيلگي


آهير : آتش
ریشه اسم :كردي


آنيل : معروف، نامدار
ریشه اسم :تركي


آناگ : نام يكي از احكام پارت در زمان اردشير پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


آموي : رود جيحون، آمودريا
ریشه اسم :فارسي


آمنيد : نام دبير داريوش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آمانج : هدف،مقصد
ریشه اسم :كردي


آلتونتاش : مركب از آلتون(طلا) + تاش(پسوند شباهت)،زيبارو ، نام حاجب سلطان محمود غزنوي كه به فرمان وي حاكمخوارزم شد
ریشه اسم :تركي


آلپ تكين : آلب تكين،مرد دلير، نام مؤسس سلسله غزنويان، نام يكي از امراي آل بويه
ریشه اسم :تركي


آلپ ارسلان : آلب ارسلان، شير مرد،شير شجاع،كنايه از مرد شجاع و نترس ، نام يكي از پادشاهان مقتدر سلجوقي
ریشه اسم :تركي


آلب تكين : مرد دلير، نام مؤسس سلسله غزنويان، نام يكي از امراي آل بويه
ریشه اسم :تركي


آلب ارسلان : شير شجاع،كنايه از مرد شجاع و نترس ، نام يكي از پادشاهان مقتدر سلجوقي
ریشه اسم :تركي


آلب : (سكون لام و ب) دلير، پهلوان
ریشه اسم :تركي


آگا : آگاه، مطلع،با خبر،
ریشه اسم :كردي


آكو : قله كوه،مكان بلند،انسان با عظمت و مقتدر
ریشه اسم :كردي


آكام : نتيجه، ثمره،سود،فايده
ریشه اسم :فارسي


آقامير : آقا( مغولي) + مير( ازعربي)سلطان بزرگ،امير والامقام، نام روستايي در نزديكي بيرجند
ریشه اسم :عربي


آقاگل : آقا (مغولي) + گل(فارسي) نام روستايي در نزديكي اصفهان
ریشه اسم :فارسي


آقاجان : آقا( مغولي) + جان(فارسي) عنوان محبت آميز براي پدر يا پدربزرگ
ریشه اسم :فارسي


آفريدون : فريدون،از شخصيتهاي شاهنامه، نام پسر آبتين و فرانك، از پادشاهان پيشدادي ايران و به بند كشندهضحاك ماردوش
ریشه اسم :فارسي


آصف : تدبير،مشاور خردمند، نام وزير سليمان(ع) ، عنوان وزيران ايراني در دوران اسلامي
ریشه اسم :عربي


آشينا : قوي ،قدرتمند،نيرومند، زورمند
ریشه اسم :آشوري


آشور : برهم زننده،تغيير دهنده، نام دومين فرزند سام كه نينوا را بنا نهاد
ریشه اسم :آشوري


آشر : شاد خوشحال، نام يكي از پسران يعقوب(ع)
ریشه اسم :عبري


آسيم : استاد بزرگ مرتبه واستاد عظيم الشأن
ریشه اسم :فارسي


آسيداد : آسيدات، نام يكي از بزرگان هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آسيدات : آسيداد،نام يكي از بزرگان هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آسدين : نام موبدي در سده دهم يزگردي
ریشه اسم :فارسي


آستياژ : آسپاداس،آخرين پادشاه ماد كه از كورش كبير پادشاه و موسس هخامنشيان شكست خورد
ریشه اسم :فارسي


آسپيان : آبتين-روح كامل-انسان نيكو كار-از شخصيتهاي شاهنامه، نام پدر فريدون پادشاه پيشدادي
ریشه اسم :فارسي


آسپاداس : آخرين پادشاه ماد كه از كورش كبير پادشاه و موسس هخامنشيان شكست خورد
ریشه اسم :فارسي


آزرمگان : با حيا،مودب،سربه زير، از شخصيتهاي شاهنامه، نام پدر فرخزاد سردار ايراني در زمان خسروپرويز پادشاهساساني
ریشه اسم :فارسي


آزران : منسوب به آزر،آزر نام پدر يا عموي حضرت ابراهيم و همچنين نام نژادي از اسب است كه پاهايش سياه ودستانش به رنگي ديگر است
ریشه اسم :عبري


آزر : نام پدر ابراهيم خليل (ع) – اسبي كه ران دو پاي عقبش مشكي و دستهايش به رنگ ديگر است
ریشه اسم :عبري


آزادفروز : رهايي بخش، آنكه آزادي مي آورد، باعث آزادي، نام مردي در زمان انوشيروان پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


آزادسرو : همچون سرو زيبا و بي تعلق، بزرگوار و متواضع،از شخصيتهاي شاهنامه، نام مردي دانا و پرهيزكار در زمانانوشيروان پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


آزادبه : آزاد(رها) + به(سالم و خوب)-به معناي انسان سالم و آزاد – نام يكي از سرداران ايراني در قرن دوم
ریشه اسم :فارسي


آزاد : آزاد – رها شده از گرفتاري يا چيزي آزاردهنده،فارغ و آسوده،درختي جنگلي و بلند،رها شده از تعلقات دنيوي
ریشه اسم :فارسي


آزا : آزار دهنده آسيب رساننده – نام پادشاه مانايي
ریشه اسم :كردي


آريوراد : نام پسر اردشير دوم پادشاه هخامنشي – ايراني و جوانمرد
ریشه اسم :فارسي


آريوداد : ايرانداد،داده ايران
ریشه اسم :پهلوي


آريوبرزين : آتش ايراني – كنايه از قدرت و خشم ايراني – نام يكي از سرداران بزرگ ايراني زمان داريوش سوم پادشاههخامنشي در نبرد با اسكندر مقدوني
ریشه اسم :فارسي


آريوبرزن : آتش ايراني – كنايه از قدرت و خشم ايراني – نام يكي از سرداران بزرگ ايراني زمان داريوش سوم پادشاههخامنشي در نبرد با اسكندر مقدوني
ریشه اسم :فارسي


آريو : نام يكي از سرداران بزرگ ايراني زمان داريوش سوم پادشاه هخامنشي در نبرد با اسكندر مقدوني
ریشه اسم :فارسي


آريه : نام سپهدار ايراني طرفدار كورش صغير پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرين : سفيد پوست آريائي – آريايي نژاد
ریشه اسم :انگليسي


آرين : آريايي نژاد
ریشه اسم :كردي


آريسته : آريستئوس در اساطير يونان، پسر اپولون، او تربيت زنبور عسل را به مردم آموخت
ریشه اسم :فرانسه


آريس : برزگر
ریشه اسم :ارمني


آريز : نام كوهي در مسير مريوان به سنندج
ریشه اسم :كردي


آريتما : نام يكي از سران ماد
ریشه اسم :كردي


آريامهر : برخوردار از محبت آريايي – نام يكي از سرداران داريوش سوم پادشاه هخامنشي – لقبي كه شهريور1344 به مناسبت 25 مين سال سلطنت از طرف مجلس سنا و شوراي ملي به محمدرضا پهلوي داده شد
ریشه اسم :فارسي


آريامنش : داراي خلق و خوي آريايي , نام پسر داريوش – داراي خوي و رفتار آريايي- نام پسر داريوش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آريامن : دريا سالار خشايارشاه پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرياگيو : به فتح گ-سكون ي-سكون و-آريا + گيو(سخنور) – سخنور آريايي- نام يكي از سرداران ايراني در روزگارباستان
ریشه اسم :فارسي


آرياك : نام يكي از سرداران ايراني و فرماندار كاپادوكيه
ریشه اسم :فارسي


آريافر : داراي فر و شكوه آريايي
ریشه اسم :فارسي


آرياسب : دارنده اسب ايراني، نام يكي از سرداران كوروش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرياز : نام يكي از سرداران هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آريارمن : رامشگر آريايي – شادي آور از نژاد آريايي
ریشه اسم :فارسي


آريارامنه : آرام كننده آريائيان، نام پدر آرشام، جد داريوش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرياراد : آريا+راد(جوانمرد بخشنده دانا شجاع) آريايي جوانمرد آريايي شجاع آريايي دانا – نام پسر اردشير دومپادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آريابرز : شكوه آريايي ، نام يكي از سرداران داريوش سوم پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آريابد : به ضم ب – آريا + بد(صاحب و سرور) سرور قوم آريايي 0 بزرگ آرياييان
ریشه اسم :فارسي


آريابان : نگهبان قوم آريايي
ریشه اسم :فارسي


آرياباد : آرياپاد نگهبان قوم آريايي
ریشه اسم :فارسي


آريا : نام باستاني ايران , آزاده نجيب , يکي از پادشاهان ماد , مهم‌ترين نژاد هند و اروپائي – نژاد هندوارپائيان كه در عهدي بسيار كهن با هم زندگي مي كردند و بعدها به دو بخش بزرگ تقسيم شدندگروهي به هند و ايران آمدند و گروهي به اروپا رفتند.نام ميهن عزيز ما ايران
ریشه اسم :فارسي


آري : آريايي – نام يكي از ايالات ايران قديم كه شامل خراسان و سيستان امروزي بوده است – نام يكي از طوايفچادر نشين مازندران
ریشه اسم :كردي


آروين : تجربه، آزمايش امتحان آزمون
ریشه اسم :فارسي


آرويج : هميشه سبز- باطراوت – شاداب
ریشه اسم :تركي


آرون : صفت نيك و خصلت پسنديده
ریشه اسم :فارسي


آروكو : نام پسر كوروش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرنا : آريايي نژاد
ریشه اسم :كردي


آرنا : نام روستايي در نزديكي نقده
ریشه اسم :فارسي


آرميني : سپهسالار يزگرد سوم پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


آرمين : آرام گرفتن , دلير , جنگجو , پسر کيقباد پادشاه پيشدادي – از شخصيتهاي شاهنامه، نام چهارمين پسر كيقباد
ریشه اسم :فارسي


آرمناك : ارمني- پسر هايكا، شخصي كه ارمنيها نژاد خود را به او نسبت مي دهند
ریشه اسم :فارسي


آرمان : هدف , قابل جستجو , آرزو , خواهش , اميد – آرزو، از شخصيتهاي شاهنامه، نام سردار خسروپرويز پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


آركا : آرخا- مايه اطمينان و پيشتگرمي
ریشه اسم :تركي


آرشاوير : مرد مقدس، نام يكي از پادشاهان اشكاني
ریشه اسم :فارسي


آرشان : نام پسر اردشير دوم پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرشامه : به معني خرس و به معني زور، داراي زور خرس پسر آريارمنه و پدر ويشتاسب از خاندان هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرشام : بسيار قوي , پدر بزرگ داريوش هخامنشي , نيرومند – به معني خرس و به معني زور، داراي زور خرس پسر آريارمنه و پدر ويشتاسب از خاندان هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرش : درخشان , آفتاب , جد بزرگ اشکانيان , پهلوان کمانگير ايراني در لشگرمنوچهر – عاقل و زيرك- از شخصيتهاي شاهنامه، نام پهلوان نامدار ايراني در زمان منوچهر پادشاه پيشدادي كه درتيراندازي بسيار توانا بوده است
ریشه اسم :فارسي


آرسن : مرد مبارز
ریشه اسم :عبري


آرسان : نام پسر اردشير دوم پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرخا : آركا، مايه اطمينان و پيشتگرمي
ریشه اسم :تركي


آرتين : آرش،عاقل و زيرك، از شخصيتهاي شاهنامه، نام پهلوان نامدار ايراني در زمان منوچهر پادشاه پيشدادي كهدر تيراندازي بسيار توانا بوده است
ریشه اسم :فارسي


آرتوش : از نامهاي باستاني ارمني
ریشه اسم :ارمني


آرتمن : نام فرزند داريوش و برادر بزرگ خشايار شاه – نام برادر بزرگ تر خشايارشاه پسر كوروش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرتان : پر برکت , افزاينده , نام پدر زن داريوش بزرگ – نام برادر داريوش پادشاه هخامنشي و پسر ويشتاسب
ریشه اسم :فارسي


آرتام : والي فريگه در زمان كوروش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرتاپارت : نام نگهبان كوروش دوم پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرتابان : اردوان
ریشه اسم :فارسي


آرتاباز : نام فرمانده گردونه هاي كوروش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آرتا : ارتا(به فتح الف) در اوستا به معناي مقدس آمده است
ریشه اسم :فارسي


آران : دشت نسبتا گرم و صاف – دراي طبيعت گرم – همچنين اسم شهري قديمي كه قباد ان را بنا كرد
ریشه اسم :كردي


آرام : ساکت – آهسته ساكت سنگيني و وقار مكان خلوت
ریشه اسم :فارسي


آرازش : صدقه انفاق در راه خدا
ریشه اسم :فارسي


آراز : آراز , قهرمان منصوب به طايفه آس – گويش تركي رودخانه ارس
ریشه اسم :فارسي


آراد : نام فرشته اي – آراج – نام روز بيست و پنجم از هر ماه شمسي در ايران قديم كه در اين روز نو پوشيدن را مبارك و سفر راشوم مي دانند
ریشه اسم :فارسي


آراج : آراد – نام روز بيست و پنجم از هر ماه شمسي در ايران قديم
ریشه اسم :فارسي


آذرنوش : پاکدين , شيرين و دل انگيز – نوش آذر- آتش جاويدوان،گرماي هميشگي – نام دومين آتشكده از هفت آتشكده بزرگ ايرانيان
ریشه اسم :فارسي


آذرنرسي : نام پسر هرمز دوم پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


آذرمهربرزين : مركب از آذر+ مهر+ برزين،شكوه محبت خورشيد،مهرباني خورشيد، نام يكي از موبدان ساساني و همچنينيكي از هفت آتشكده بزرگ ايرانيان
ریشه اسم :فارسي


آذرگشسپ : مخفف آذرگشنسب – يكي از سه آتش مقدس محافظ جهان – نام فرشته موكل آتش
ریشه اسم :فارسي


آذرگشسب : مخفف آذرگشنسب – يكي از سه آتش مقدس محافظ جهان – نام فرشته موكل آتش
ریشه اسم :فارسي


آذركيوان : نام موبدي زرتشتي، مؤسس آيين خاصي به همين نام
ریشه اسم :فارسي


آذرفر : داراي شكوه وجلالي چون آتش، نام يكي از بزرگان عهد هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آذرطوس : صورت ديگر آذرتوس، در وامق و عذرا مردي كه با مادر عذرا ازدواج كرد
ریشه اسم :فارسي


آذرشن : آفتاب پرست سمندر – نام پهلواني ايراني در گرشاسب نامه
ریشه اسم :فارسي


آذرشسب : مخفف آذرگشب ، آتش جهنده، فرشته نگهبان آتش كه همواره در آتش است، آتشكده
ریشه اسم :فارسي


آذرشب : فرشته نگهبان آتش كه همواره در آتش است – نام آتشكده اي كه گشتاسب در بلخ بنا نهاد و گنجهايخويش را در آن پنهان نمود
ریشه اسم :فارسي


آذرداد : داده آتش، نام پدر آذرباد از خاندان كيانيان
ریشه اسم :فارسي


آذرخش : صاعقه , نام روز نهم از ماه آذر – صاعقه – نام نهمين روز از ماه آذر
ریشه اسم :فارسي


آذرجوش : پهلواني در داستان سمك عيار
ریشه اسم :فارسي


آذرتوس : صورت ديگر آذرطوس، در وامق و عذرا مردي كه با مادر عذرا ازدواج كرد
ریشه اسم :فارسي


آذرتاش : آذر (فارسي) + تاش (تركي) دو تن كه اجاق و بخت يكساني دارند
ریشه اسم :فارسي


آذرپي : داراي قدمي چون آتش
ریشه اسم :فارسي


آذرپاد : صورت ديگر آذرباد، آذرپناه يا كسي كه آتش نگهدار اوست
ریشه اسم :فارسي


آذربهرام : نام پسر آذرنوش
ریشه اسم :فارسي


آذربه : بهترين آتش، نام پسر آذرباد از خاندان كيانيان
ریشه اسم :فارسي


آذربرزين : آتش باشكوه يا شكوه آتش مركب از آذر(آتش) + برزين(با شكوه)، نام نوه رستم و پسر فرامرز كه سپهسالاربهمن بود، نام يكي از آتشكده هاي مهم در زمان ساساني
ریشه اسم :فارسي


آذربرزين : آتش باشكوه يا شكوه آتش مركب از آذر(آتش) + برزين(با شكوه)
ریشه اسم :فارسي


آذرباد : نام موبدي در زمان شاپور دوم پادشاه ساساني
ریشه اسم :پهلوي


آذرباد : آذرپناه يا كسي كه آتش نگهدار اوست، نام موبدي كه باني آذربايجان بوده است، نام يكي از شخصيتهايمنظومه ويس و رامين
ریشه اسم :فارسي


آذران : آتش ها
ریشه اسم :فارسي


آدينگ : آن كه روز جمعه به دنيا آمده است
ریشه اسم :بلوچي


آدورا : مأخوذ از افسانه گيل گمش بابلي، كمك كننده، مددكار
ریشه اسم :آشوري


آدم : نخستين بشري كه خدا آفريد- مودب باتربيت – انسان گندم گون – آهوي سفيدي كه روي پوستش خطهايخاكي رنگ دارد
ریشه اسم :عبري


آدلي : نامور، نامدار
ریشه اسم :فارسي


آدخ : (به فتح ت) خوب نغز خجسته مبارك ميمون – برامدگي هاي كوچك تپه مانند روي زمين (تل به ضم ت)
ریشه اسم :فارسي


آدان : مفيد سودمند
ریشه اسم :كردي


آداد : مأخوذ از افسانه گيل گمش بابلي، خداي هوا، توفان و باران
ریشه اسم :فارسي


آخش : نام موبدي در ايران قديم-قيمت بها ارزش
ریشه اسم :فارسي


آجير : آژير، در گويش خراسان به معني محتاط، كوشا
ریشه اسم :آشوري


آثويه : صورت ديگر آبتين ، روح كامل و درستكار – از شخصيتهاي شاهنامه، نام پدر فريدون پادشاه پيشدادي
ریشه اسم :فارسي


آتيلا : نام پادشاه قبيله هون كه امپراطوري روم شرقي را شكست داد 0
ریشه اسم :فارسي


آتورپات : صورت ديگر آذرباد، آذرپناه يا كسي كه آتش نگهدار اوست
ریشه اسم :پهلوي


آتشزاد : زاده آتش
ریشه اسم :فارسي


آتش برزين : آتش باشكوه يا شكوه آتش مركب از آتش + برزين(با شكوه)
ریشه اسم :فارسي


آتسز : نام سومين فرمانرواي سلسه خوارزمشاهي
ریشه اسم :تركي


آترينه : صورت ديگري از آذرين، نام پسر اوپدرم كه به نوشته سنگ نوشته بيستون در زمان داريوش پادشاههخامنشي در خوزستان ياغي شد و خود را پادشاه خوزستان خواند
ریشه اسم :فارسي


آترينا : صورت ديگري از آذرين، نام پسر اوپدرم كه به نوشته سنگ نوشته بيستون در زمان داريوش پادشاههخامنشي در خوزستان ياغي شد و خود را پادشاه خوزستان خواند
ریشه اسم :فارسي


آترون : صورت ديگري از اترابان، نگهبان آتش، پيشواي دين زرتشتي
ریشه اسم :فارسي


آتروپات : اسم سردار آذربايجان – صورت ديگر آذرباد، آذرپناه يا كسي كه آتش نگهدار اوست
ریشه اسم :پهلوي


آتروان : صورت ديگري از اترابان، نگهبان آتش، پيشواي دين زرتشتي
ریشه اسم :فارسي


آتردين : آَذردين، نام بهديني در اوستا
ریشه اسم :فارسي


آترابان : نگهبان آتش، پيشواي ديني
ریشه اسم :پهلوي


آتجان : كسي كه بدن استوار و اندام محكمي دارد
ریشه اسم :تركي


آتان : پرتاب كننده
ریشه اسم :تركي


آتاش : آداش، همنام
ریشه اسم :تركي


آتابيك : پدر بزرگ – مربي كودكان و بالاخص شاهزادگان – اتابك
ریشه اسم :تركي


آتاباي : آتا(تركي) + باي(چيني) ، پدربزرگ، نام يكي از طوايف بزرگ تركمن در ايران
ریشه اسم :تركي


آتا : پدر , بزرگ , سرپرست – پدربزرگ
ریشه اسم :تركي


آپاساي : نام منشي شاپور اول پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


آبستا : اوستا – اساس بنياد اصل – كتاب مقدس زرتشتيان
ریشه اسم :فارسي


آبرلي : آبر(فارسي، آبرو) + لي (تركي) داراي آبرو، آبرومند
ریشه اسم :فارسي


آبرام : ابراهيم – پدر جماعت بسيار يا پدر عالي مقام، نام يكي از پيامبران بزرگ ملقب به خليل الله، نام سوره ايدر قرآن كريم
ریشه اسم :عبري


آبد : هميشگي ، دائمي ، جاودانه
ریشه اسم :عربي


آبتين : نام پدر فريدون پادشاه پيشدادي – روح كامل-انسان نيكو كار – از شخصيتهاي شاهنامه، نام پدر فريدون پادشاه پيشدادي
ریشه اسم :پهلوي


آباندان : نام فرستاده خسرو اول پادشاه ساساني به دربار رم
ریشه اسم :فارسي


آبان ياد : به ياد آبان يا كسي كه يادآور ماه آبان است
ریشه اسم :فارسي


آبان زاد : زاده آبان كسي كه در آبان متولد شده است
ریشه اسم :فارسي


آبان : نام ايزد نگهبان در کيش زردشت – نام ماه هشتم از سال شمسي، نام فرشته نگهبان آب، نام روز دهم از هر ماه شمسي در ايران قديم
ریشه اسم :فارسي


آباگران : نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسان ي
ریشه اسم :فارسي


آباديس : نام يكي از پزشكان دوره هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


آئيل : نام پرنده اي است
ریشه اسم :گيلگي


آئيريا : ايرج
ریشه اسم :پهلوي


ايوب : آن كه به خدا رجوع مي كند ، نام يكي از پيامبران كه خداوند او را به بلاهاي فراوان دجار كرد و سپس او راعافيت بخشيد و به همين دليل به صبر وشكيبايي شهرت دارد
ریشه اسم :عبري


ايمان : اعتقاد به وجود خداوند وحقيقت رسولان و دين ، يقين داشتن به درستي انديشه يا امري
ریشه اسم :عربي


ايلياس : الياس
ریشه اسم :عبري


ايليا : تغيير يافته نام الياس يكي از چهار پيامبرجاويدان
ریشه اسم :عبري


ايلا : از شخصيتهاي شاهنامه، نام يكي از فرماندهان سپاه افراسياب توراني
ریشه اسم :فارسي


ايشا : نام پدر داوود(ع)
ریشه اسم :عبري


ايزديار : کسي که خداوند يار اوست – آن كه خداوند يار و ياور اوست ، نام يكي از شخصيتهاي منظومه ويس و رامين
ریشه اسم :فارسي


ايزدگشسپ : از شخصيتهاي شاهنامه، نام دبير انوشيروان پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


ايزدداد : داده خداوند، آفريده خداوند، نام دانشمندي در زمان اردشير بابكان پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


ايزدبد : نام يكي از سرداران زمان هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


ايزد پناه : آن كه خداوند پناه و حامي اوست ، نام يكي از سرداران هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


ايزد : در فرهنگ ايران باستان، هر يك از فرشتگاني كه اهميت آنها پس از امشاسپندان است، خداوند
ریشه اسم :پهلوي


ايرج : ياري دهنده آريائيها , پسرفريدون , پادشاه و پهلوان ايراني – پهلوي از شخصيتهاي شاهنامه، نام كوچكترين پسر فريدون پادشاه پيشدادي ايران
ریشه اسم :فارسي


ايرانيار : يار ايران
ریشه اسم :فارسي


ايثار : از خود گذشتگي، فداكاري
ریشه اسم :عربي


ايتكين : آيتكين،غلام ماه
ریشه اسم :تركي


ايبك : ماه بزرگ، يا آن كه ماه او را بزرگ ساخته است
ریشه اسم :تركي


اياز : نام غلام محبوب سلطان محمود غزنوي
ریشه اسم :تركي


اويس : گرگ كوچك، شخصي پارسا كه از تابعين بوده است
ریشه اسم :عربي


اولاد : از شخصيتهاي شاهنامه، نام پهلواني در مازندران در زمان كيكاووس پادشاه كياني
ریشه اسم :فارسي


اوكتاي : اكتاي
ریشه اسم :مغولي


اوشهنگ : هوشنگ،پسر سيامك پادشاه پيشدادي ايران
ریشه اسم :فارسي


اوستا : نام کتاب آسماني زردشت – نام كتاب مقدس زرتشتيان
ریشه اسم :پهلوي


اورياد : نام روستايي در نزديكي سنندج
ریشه اسم :فارسي


اوريا : شعله خداوند ، نام مردي يهودي در زمان داوود(ع) كه از فرماندهان سپاه بود
ریشه اسم :عبري


اورنگ : عقل و کياست , تخت پادشاهي – تخت پادشاهي، فر و زيبايي
ریشه اسم :فارسي


اورند : تخت پادشاهي، شكوه، از شخصيتهاي شاهنامه، نام پدر لهراسپ شاه ايران و از نوادگان كي پيشتن پادشاهكياني
ریشه اسم :فارسي


اورمزديار : خدايار
ریشه اسم :فارسي


اورمزد : هرمز،از نامهاي خداوند در آيين زرتشت،نام روز اول از هر ماه شمسي در ايران قديم، نام ستاره مشتري، ناميكي از پادشاهان ساساني
ریشه اسم :فارسي


اورداد : اهورداد،خداداد، نام يكي از سرداران كوروش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


اوحدالدين : آن كه در دين يگانه و بي همتاست ، نام عارف مشهور قرن هفتم
ریشه اسم :عربي


اوحد : يگانه، بي همتا
ریشه اسم :عربي


اوتانا : داراي اندام زيبا ، نام يكي از ياران داريوش يكم پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


اهورامزد : هرمز،نام روز اول از هر ماه شمسي در ايران قديم، نام ستاره مشتري، نام يكي از پادشاهان ساساني
ریشه اسم :فارسي


اهوراداد : خداداد يا آفريده خدا
ریشه اسم :فارسي


اهورا : صاحب , فرمانرواي دان – در فرهنگ ايران باستان، خداوند
ریشه اسم :فارسي


اهرن : از شخصيتهاي شاهنامه، نام دلاوري رومي
ریشه اسم :فارسي


انوشيروان : نام يکي از پادشاهان ايراني در زمان ساسانيان – داراي روان جاويد ، نام يكي از پادشاهان نامدار ساساني ملقب به دادگر، پيامبر(ص) در زمان اين پادشاهمتولد شد
ریشه اسم :فارسي


انوشروان : دارنده لوح جاويدان , لفب خسرو اول پادشاه ساساني – انوشيروان،داراي روان جاويد ، نام يكي از پادشاهان نامدار ساساني ملقب به دادگر، پيامبر(ص) در زمان اينپادشاه متولد شد
ریشه اسم :فارسي


انوشتكين : انوش(فارسي) + تكين(تركي)،پهلوان جاوداني، از نامهاي تاريخي
ریشه اسم :فارسي


انوش زاد : زاده جاويدان، از شخصيتهاي شاهنامه، نام پسر خسرو انوشيروان پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


انوش : بي مرگ، جاودان
ریشه اسم :فارسي


انديان : از شخصيتهاي شاهنامه، و بنا به بعضي از نسخه هاي شاهنامه نام يكي از سرداران فريدون پادشاه پيشدادي
ریشه اسم :فارسي


اندمان : از شخصيتهاي شاهنامه، نام پسر طوس سردار ايراني و از سپاهيان كيخسرو پادشاه كياني
ریشه اسم :فارسي


اندريمان : از شخصيتهاي شاهنامه، نام دلاور توراني از سپاهيان افراسياب توراني
ریشه اسم :فارسي


امين الله : مورد اعتماد خداوند
ریشه اسم :عربي


امين الدين : آن كه در دين امين و درستكار است
ریشه اسم :عربي


امين : مورد اطمينان، درستكار ، لقب پيامبر(ص) ، به صورت پسوند و پيشوند همراه با بعضي نامها مي آيد و نامجديد مي سازد مانند محمد امين، امين عباس، و امين همايون
ریشه اسم :عربي


اميرنظام : مركب از امير( پادشاه) + نظام (مجموعه سپاهيان يك كشور، ارتش) ، در دوره قاجار، عنوان و سمتفرمانده كل قواي نظامي
ریشه اسم :عربي


امير : شاه – پادشاه، حاكم ، به صورت پيشوند در ابتداي بعضي نامها مي آيد و نام جديد مي سازد مانند اميربانو، اميرپويا، و اميرحسين
ریشه اسم :عربي


اميد : انتظار , آرزو – اشتياق يا تمايل به روي دادن يا انجام امري همراه با آرزوي تحقق آن ، تكيه گاه، محل پناه
ریشه اسم :فارسي


امان الله : آن كه در پناه و لطف وعنايت خداوند است
ریشه اسم :تركي


امان : ايمني، آرامش
ریشه اسم :تركي


امام قلي : امام(عربي) + قلي(تركي) ، غلام امام ، نام پسر كوچك تر نادر شاه افشار
ریشه اسم :عربي


اليان : نام يكي از پهلوانان خورشيد شاه در داستان سمك عيار
ریشه اسم :فارسي


الياس : خداي من يهوه است، نام يكي از پيامبران بني اسرائيل و در اسلام يكي از چهار پيامبر جاويدان
ریشه اسم :عبري


اليار : ال (تركي) + يار (فارسي)، ايليار يار ايل
ریشه اسم :فارسي


اليار : نام يكي از پهلوانان خورشيد شاه در داستان سمك عيار
ریشه اسم :فارسي


الياد : نام منظومه اي منسوب به هومر
ریشه اسم :يوناني


الياد : ال (تركي) + ياد (فارسي)،ايلياد به ياد ايل
ریشه اسم :فارسي


اليا : الياس، خداي من يهوه است، نام يكي از پيامبران بني اسرائيل و در اسلام يكي از چهار پيامبر جاويدان
ریشه اسم :عبري


الوند : اروند ، داراي تندي و تيزي، نام كوهي در جنوب همدان
ریشه اسم :پهلوي


الوا : از شخصيتهاي شاهنامه، نام يكي از دلاوران ايراني و نيزه دار رستم پهلوان شاهنامه
ریشه اسم :فارسي


اللهيار : الله (عربي) + يار (فارسي) آن كه خداوند يار وياور اوست
ریشه اسم :فارسي


الله داد : الله (عربي) + داد (فارسي) داده خداوند
ریشه اسم :فارسي


الكوس : از شخصيتهاي شاهنامه، نام دلاور توراني و از سپاهيان افراسياب توراني
ریشه اسم :فارسي


الچين : ال (تركي) + چين(فارسي)، ايلچين ، برگزيده ايل
ریشه اسم :فارسي


البرز : مركب از كوه +بلند نام رشته كوهاي شمالي ايران كه سرتاسر شمال ايران از مغرب به مشرق كشيده شدهاست
ریشه اسم :پهلوي


البتگين : نام جد محمود پادشاه غزنوي
ریشه اسم :تركي


اكليا : نام پسري در شعر نيما يوشيج
ریشه اسم :فارسي


اكدش : دورگه، معشوق، محبوب
ریشه اسم :تركي


اكتاي : نام سومين پسر و جانشين چنگيز خان
ریشه اسم :مغولي


اكبر : بزرگ تر
ریشه اسم :عربي


اقبال علي : آن كه بخت و اقبال از علي(ع) يافته است
ریشه اسم :عربي


افلاطون : نام فيلسوف يوناني وپيرو سقراط و مؤسس فلسفه آكادمي
ریشه اسم :يوناني


افضل الدين : برترين در دين
ریشه اسم :عربي


افضل : برترين، بالاترين
ریشه اسم :عربي


افشار : شريک , معاون , رقيق – نام ناحيةايي در كردستان(نگارش كردي : هةوشار)
ریشه اسم :كردي


افريدون : فريدون،از شخصيتهاي شاهنامه، نام پسر آبتين و فرانك، از پادشاهان پيشدادي ايران و به بند كشندهضحاك ماردوش
ریشه اسم :فارسي


افرود : فرود، از شخصيتهاي شاهنامه، نام پسر سياوش و جريره و برادر كيخسرو پادشاه كياني
ریشه اسم :فارسي


افراسياب : نام شخصيتي در شاهنامه – به هراس افكننده، از شخصيتهاي شاهنامه، نام پادشاه توراني، پسر پشنگ و نبيره تور پسر فريدون پادشاهپيشدادي
ریشه اسم :پهلوي


افتخارالدين : موجب افتخار دين
ریشه اسم :عربي


اغريرث : صاحب گردونه پيش رونده، از شخصيتهاي شاهنامه، پسر پشنگ و نبيره فريدون پادشاه پيشدادي
ریشه اسم :فارسي


اعلا : برگزيده، برتر
ریشه اسم :عربي


اعتبارعلي : آن كه ارزش و اعتبار از علي(ع) يافته است
ریشه اسم :عربي


اصيل الدين : داراي اصالت در دين، نام پسر خواجه نصيرالدين طوسي
ریشه اسم :عربي


اصلان : شير
ریشه اسم :تركي


اصغر : كوچك تر
ریشه اسم :عربي


اشير : خوشحال، نام پسر يعقوب(ع)
ریشه اسم :عبري


اشو : مقدس
ریشه اسم :فارسي


اشناس : نام افشين و چند تن ديگر
ریشه اسم :فارسي


اشكش : از شخصيتهاي شاهنامه، نام دلاور ايراني و از فرماندهان سپاه كيخسرو پادشاه كياني
ریشه اسم :فارسي


اشكبوس : از شخصيتهاي شاهنامه، نام دلاور توراني و از فرماندهان سپاه خاقان چين
ریشه اسم :فارسي


اشكان : منسوب به اشك
ریشه اسم :فارسي


اشعيا : نجات يهوه، نام يكي از پيامبران بزرگ بني اسرائيل
ریشه اسم :عربي


اشرف الدين : شريف تر در دين
ریشه اسم :عربي


اشرس : مرد دلاور، دلير، نام يكي از صحابه پيامبر(ص)
ریشه اسم :عربي


اشراق : تابش، درخشش، فلسفه اي كه منشأ ان فلسفه افلاطون و حكمت نو افلاطوني است، مروج اين حكمت دراسلام و ايران شيخ شهاب الدين سهره وردي است
ریشه اسم :عربي


اشتاد : راستي، درستي، در دين زرتشتي نام ايزدي كه راهنماي مينويان و جهانيان است، نام روز بيست وششم ازهر ماه شمسي در ايران قديم، از شخصيتهاي شاهنامه، نام يكي از دلاوران ايراني در زمان خسروپرويزپادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


اسمعيل : اسماعيل، آن كه خدا او را شنيد، نام پسر ابراهيم(ع) و هاجر
ریشه اسم :عبري


اسماعيل : آن كه خدا او را شنيد، نام پسر ابراهيم(ع) و هاجر
ریشه اسم :عبري


اسلام : دين پيروان محمد(ص)
ریشه اسم :عربي


اسكندر : ياري كننده مرد، نام پادشاه معروف يونان بنا به روايت شاهنامه فرزند داراب پسر بهمن و ناهيد دخترفيلقوس قيصر روم
ریشه اسم :يوناني


اسفنديار : پاک آفريده شده , پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد – آفريده مقدس، از شخصيتهاي شاهنامه، نام پهلوان ايراني، فرزند گشتاسپ شاه ايران و كتايون دختر قيصرروم
ریشه اسم :پهلوي


اسفار : معرب اسوار از نامهاي تاريخي
ریشه اسم :عربي


اسعد : نيكبخت تر، خوشبخت تر
ریشه اسم :عربي


اسرافيل : درخشيدن مانند آتش، نام يكي از چهار فرشته مقرب و مأمور دميدن صور و برانگيختن مردگان در روزرستاخيز
ریشه اسم :عبري


اسدالله : شير خدا ، از القاب علي (ع)
ریشه اسم :عربي


اسدالدين : آن كه در دفاع از دين مانند شير شجاع است
ریشه اسم :عربي


اسد : شير، نام برج پنجم از برجهاي دوازده گانه، برابر با مرداد
ریشه اسم :عربي


اسحق : اسحاق،خندان، نام پسر ابراهيم(ع) و ساره
ریشه اسم :عبري


اسحاق : خندان، نام پسر ابراهيم(ع) و ساره
ریشه اسم :عبري


استرا : در گويش سمنان ستاره،نام همسر يهودي انوشيروان كه مدفن او در همدان است
ریشه اسم :فارسي


استاسيس : از مخالفين سلطه عرب در ايران در زمان خليفه عباسي
ریشه اسم :فارسي


اسپيتامن : صورتي از سپيتمان، لقب خانوادگي زرتشت نام سردار ايراني در زمان اسكندر مقدوني
ریشه اسم :فارسي


اسپنديار : اسفنديار،آفريده مقدس، از شخصيتهاي شاهنامه، نام پهلوان ايراني، فرزند گشتاسپ شاه ايران و كتايوندختر قيصر روم
ریشه اسم :فارسي


اسپندياد : اسفنديار،آفريده مقدس، از شخصيتهاي شاهنامه، نام پهلوان ايراني، فرزند گشتاسپ شاه ايران و كتايوندختر قيصر روم
ریشه اسم :پهلوي


اسامه : شير، اسد
ریشه اسم :عربي


اريس : زيرك، هوشيار
ریشه اسم :فارسي


ارياسب : نام يكي از سرداران كوروش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


اروند : نام رودي در ايران
ریشه اسم :فارسي


ارواد : نيرومند
ریشه اسم :پهلوي


ارناك : رزمجو
ریشه اسم :پهلوي


ارمين : آرمين
ریشه اسم :فارسي


ارميس : هرمس
ریشه اسم :يوناني


ارميا : بزرگ داشته شده؛ نام يكي از پيامبران بني اسرائيل
ریشه اسم :عبري


ارمايل : ارمانك
ریشه اسم :فارسي


ارمانك : از شخصيتهاي شاهنامه، يكي از دو شاهزاده پارسايي كه تصميم گرفتند آشپز دربار ضحاك شوند تا بتواننديكي از دو جواني را كه هر روز براي غذاي ماران ضحاك كشته مي شدند، برهانند
ریشه اسم :فارسي


ارماسب : دارنده اسب آرام، نام يكي از سرداران هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


ارم : نام پسر سام بن نوح و پدر عاد، باغ عاد يا شهري كه شداد پسر عاد بنا كرد
ریشه اسم :عبري


اركين : آزاد
ریشه اسم :تركي


ارفع : رفيع تر، بلندتر، ارجمندتر
ریشه اسم :عربي


ارفش : نام يكي از پهلوانان گرشاسب نامه
ریشه اسم :فارسي


ارغون : يكي از سلاطين مغول
ریشه اسم :تركي


ارغش : تاجر يا تجار سيار، از امراي ملكشاه سلجوقي
ریشه اسم :تركي


ارغان : نام حاجب سلطان محمود غزنوي
ریشه اسم :تركي


ارشيز : ارشز، نام سردار اشكاني
ریشه اسم :فارسي


ارشيا : تخت – تخت پادشاهي، هزوارش و هم ريشه با “عرش” عربي است
ریشه اسم :آرامي


ارشوير : نام يكي از پادشاهان اشكاني
ریشه اسم :فارسي


ارشن : اسب نر
ریشه اسم :فارسي


ارشكان : لقب چند تن از پادشاهان اشكاني
ریشه اسم :فارسي


ارشك : اشك ، نام مؤسس سلسله اشكاني
ریشه اسم :پارتي


ارشز : نام سردار اشكاني
ریشه اسم :فارسي


ارشاوير : ارشوير،نام يكي از پادشاهان اشكاني
ریشه اسم :فارسي


ارشانوش : از نامهاي باستاني
ریشه اسم :فارسي


ارشان : (به فتح الف و كسر يا سكون ر) مركب از ارش به معناي عاقل و دانا + ان پسوند كثرت يا مداومت- بسيار دانا- بسيار هوشمند- نام پسر اردشير دوم پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


ارشام : آرشامه
ریشه اسم :فارسي


ارشاسب : دارنده اسبهاي نر، از نامهاي ايران باستان
ریشه اسم :فارسي


ارشاد : راهنمايي، هدايت
ریشه اسم :عربي


ارسيما : نماينده داريوش سوم پادشاه هخامنشي براي گفتگو با اسكندر
ریشه اسم :فارسي


ارسمان : نام پهلواني در كتاب سيرت جلال الدين
ریشه اسم :تركي


ارسلان : مرد افکن , شکست ناپذير , شير, دلير و شجاع , نام پادشاه سلجوقي – شير، نام پسر مسعودغزنوي
ریشه اسم :تركي


ارسطو : ارسطاطاليس، ارسطوطاليس حكيم نامدار يوناني و شاگرد افلاطون، او معلم اسكندر مقدوني بود، به او لقبمعلم اول را داده بودند
ریشه اسم :يوناني


ارسام : نام پسر داريوش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


ارس : نام رودي در مرز شمالي ايران
ریشه اسم :فارسي


ارژن : از شخصيتهاي شاهنامه، نام سالار مازندران در زمان كيكاووس پادشاه كياني
ریشه اسم :فارسي


ارزين : نام فرماندار پارس هنگام يورش اسكندر به ايران
ریشه اسم :فارسي


اردين : راستين
ریشه اسم :فارسي


اردي داد : داده ارديبهشت
ریشه اسم :فارسي


اردوان : نام پادشاهان معروف اشکاني – ياري كننده درستكاران، از شخصيتهاي شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشكاني
ریشه اسم :فارسي


اردم : نام سوره هاي بزرگ كتاب زند و پازند
ریشه اسم :فارسي


اردلان : مرکب از: ارد درستي و راستي و پارسائي + لان مزيد موخر – نام طايفه اي از ايلات كرد ايران
ریشه اسم :كردي


اردشير : شير زيبا , اردشير بابکان بنيانگذار سلسله ساسانيان – آن كه حكومت مقدس دارد، شهرياري و پادشاهي مقدس، از شخصيتهاي شاهنامه، نام مؤسس سلسلهساساني، فرزند ساسان
ریشه اسم :پهلوي


اردشام : پسر ارتاسس دوم و برادر تيگران اول از سلسله اشكانيان ارمنستان
ریشه اسم :ارمني


اردا : نام موبدي در زمان اردشير بابكان پادشاه ساساني
ریشه اسم :فارسي


ارد : خير و برکت , فرشته نگهبان ثروت , نام چند تن از پادشاهان اشکاني – نام چند تن از پادشاهان اشكاني
ریشه اسم :فارسي


ارجاسپ : دارنده اسب با ارزش، از شخصيتهاي شاهنامه، نام پادشاه توران و چين در زمان گشتاسپ پادشاه كياني
ریشه اسم :پهلوي


ارجاسب : ارجاسپ، دارنده اسب با ارزش، از شخصيتهاي شاهنامه، نام پادشاه توران و چين در زمان گشتاسپ پادشاهكياني
ریشه اسم :پهلوي


ارتنگ : ارژنگ كتاب مصور ماني
ریشه اسم :فارسي


ارتمن : نام يكي از سرداران مادي در زمان كوروش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


ارتگين : همسر دلاور
ریشه اسم :تركي


ارتان : نام پسر ويشتاسب و برادر داريوش اول پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


ارتافرين : نام برادر داريوش پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


ارتاريا : ارتا آريا، مركب از آرتا( راستي و درستي) + آريا،آريايي درستكار، نام پسر خشايار پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


ارتا آريا : مركب از آرتا( راستي و درستي) + آريا،آريايي درستكار، نام پسر خشايار پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


اربيل : بسيار خوب (نگارش كردي : هةولر)
ریشه اسم :كردي


ارباس : نام يكي از سپاهيان مادي اردشير دوم پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


ارباد : نام يكي از سرداران داريوش سوم پادشاه هخامنشي
ریشه اسم :فارسي


اديب : سخن دان، سخن شناس، معلم، مربي
ریشه اسم :عربي


ادهم : سياه، تيره گون، نام پدر ابراهيم ادهم كه پادشاهي بلخ را رها كرده و زاهد شد
ریشه اسم :عربي


ادريس : درس خوانده ، پيامبري كه نام او دو بار در قرآن آمده و طبق روايات حيات جاودانه يافته است، او را مخترعلباس و قلم مي دانند
ریشه اسم :عربي


اخشيد : نام پادشاه سمرقند
ریشه اسم :فارسي


اخشاد : نام پادشاه فرغانه
ریشه اسم :فارسي


اختيارالدين : آن كه دين او را انتخاب كرده است
ریشه اسم :عربي


احيا : زندگان، نامي براي شبهاي نوزدهم، بيست و يكم، و بيست وسوم ماه رمضان، در اصل احياء
ریشه اسم :عربي


احمد : بسيار ستوده، يكي از نامهاي پيامبر(ص)
ریشه اسم :عربي


احسان الله : نيكي خداوند
ریشه اسم :عربي


احد : يگانه، يكتا، از نامهاي خداوند
ریشه اسم :عربي


اثيرالدين : شريف و كريم در دين، نام قصيده سرايي معروف در قرن ششم، اثيرالدين اخسيكتي
ریشه اسم :عربي


اثير : شريف، كريم
ریشه اسم :عربي


اترك : نام رود مرزي ايران در شرق كه به درياي خزر مي ريزد
ریشه اسم :فارسي


اتبك : در دوره قاجار لقبي كه به وزيران داده مي شد، لقب هر يك از پادشاهان مستقل كه حكومت محلي داشتند
ریشه اسم :تركي


اتابك : نگاه دارنده وادب آموزنده ، پدربزرگ از نظر احترام ، وزير پادشاه ، مربي كودك ، آتابي ، آتاباي
ریشه اسم :تركي


 

 

کلمات کلیدی:
اسم پسر با آ جدید ۱۴۰۰ / اسم پسر با الف ایرانی جدید / اسم پسر با ا در ثبت احوال / اسم پسر با ا مثل احسان / اسم پسر با آ ایرانی / اسم پسر با آر / اسم پسر با آ خارجی / اسم پسر با الف و لام

اشتراک گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *