متن و ترجمه سوره الشعراء | سوره 26 | تعداد آیه : 227

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

طسم﴿1﴾
طسم‏﴿1﴾

تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ﴿2﴾
اين آيات کتاب روشنگر است.﴿2﴾

لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴿3﴾
گويى مى‏خواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى بخاطر اينکه آنها ايمان نمى‏آورند!﴿3﴾

إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّن السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ﴿4﴾
اگر ما اراده کنيم، از آسمان بر آنان آيه‏اى نازل مى‏کنيم که گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد!﴿4﴾

وَمَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَنِ مُحْدَثٍ إِلَّا كَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ﴿5﴾
و هيچ ذکر تازه‏اى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمى‏آيد مگر اينکه از آن روى‏گردان مى‏شوند!﴿5﴾

فَقَدْ كَذَّبُوا فَسَيَأْتِيهِمْ أَنبَاءُ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُون﴿6﴾
آنان تکذيب کردند؛ امّا بزودى اخبار (کيفر) آنچه را استهزا مى‏کردند به آنان مى‏رسد!﴿6﴾

أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ كَمْ أَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ﴿7﴾
آيا آنان به زمين نگاه نکردند که چقدر از انواع گياهان پرارزش در آن رويانديم؟!﴿7﴾

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ﴿8﴾
در اين، نشانه روشنى است (بر وجود خدا)؛ ولى بيشترشان هرگز مؤمن نبوده‏اند!﴿8﴾

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴿9﴾
و پروردگار تو عزيز و رحيم است!﴿9﴾

وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴿10﴾
(به خاطر بياور) هنگامى را که پروردگارت موسى را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو…﴿10﴾

قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ﴿11﴾
قوم فرعون، آيا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمى‏کنند؟!﴿11﴾

قَالَ رَبِّ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ﴿12﴾
(موسى) عرض کرد: «پروردگارا! از آن بيم دارم که مرا تکذيب کنند،﴿12﴾

وَيَضِيقُ صَدْرِي وَلَا يَنطَلِقُ لِسَانِي فَأَرْسِلْ إِلَى هَارُونَ﴿13﴾
و سينه‏ام تنگ شود، و زبانم بقدر کافى گويا نيست؛ (برادرم) هارون را نيز رسالت ده (تا مرا يارى کند)!﴿13﴾

وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ﴿14﴾
و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند؛ مى‏ترسم مرا بکشند (و اين رسالت به پايان نرسد)!﴿14﴾

قَالَ كَلَّا فَاذْهَبَا بِآيَاتِنَا إِنَّا مَعَكُم مُّسْتَمِعُونَ﴿15﴾
فرمود: «چنين نيست، (آنان کارى نمى‏توانند انجام دهند)! شما هر دو با آيات ما (براى هدايتشان) برويد؛ ما با شما هستيم و (سخنانتان را) مى‏شنويم!﴿15﴾

فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴿16﴾
به سراغ فرعون برويد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم؛﴿16﴾

أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ﴿17﴾
بنى اسرائيل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند)؛﴿17﴾

قَالَ أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَلَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ﴿18﴾
(فرعون) گفت: «آيا ما تو را در کودکى در ميان خود پرورش نداديم، و سالهايى از زندگيت را در ميان ما نبودى؟!﴿18﴾

وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَأَنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴿19﴾
و سرانجام، آن کارت را (که نمى‏بايست انجام دهى) انجام دادى (و يک نفر از ما را کشتى)، و تو از ناسپاسانى!»﴿19﴾

قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ﴿20﴾
(موسى) گفت: «من آن کار را انجام دادم در حالى که از بى‏خبران بودم!﴿20﴾

فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴿21﴾
پس هنگامى که از شما ترسيدم فرار کردم؛ و پروردگارم به من حکمت و دانش بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد!﴿21﴾

وَتِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّهَا عَلَيَّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ﴿22﴾
آيا اين منتّى است که تو بر من مى‏گذارى که بنى اسرائيل را برده خود ساخته‏اى؟!»﴿22﴾

قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ﴿23﴾
فرعون گفت: «پروردگار عالميان چيست؟!»﴿23﴾

قَالَ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا إن كُنتُم مُّوقِنِينَ﴿24﴾
(موسى) گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر اهل يقين هستيد!».﴿24﴾

قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَلَا تَسْتَمِعُونَ﴿25﴾
(فرعون) به اطرافيانش گفت: «آيا نمى‏شنويد (اين مرد چه مى‏گويد)؟!»﴿25﴾

قَالَ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ﴿26﴾
(موسى) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نياکان شماست!»﴿26﴾

قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ﴿27﴾
(فرعون) گفت: «پيامبرى که بسوى شما فرستاده شده مسلّماً ديوانه است!»﴿27﴾

قَالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَمَا بَيْنَهُمَا إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ﴿28﴾
(موسى) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آن دو است مى‏باشد، اگر شما عقل و انديشه خود را به کار مى‏گرفتيد!»﴿28﴾

قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهًا غَيْرِي لَأَجْعَلَنَّكَ مِنَ الْمَسْجُونِينَ﴿29﴾
(فرعون خشمگين شد و) گفت: «اگر معبودى غير از من برگزينى، تو را از زندانيان قرار خواهم داد!»﴿29﴾

قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ﴿30﴾
(موسى) گفت: «حتّى اگر نشانه آشکارى براى تو بياورم (باز ايمان نمى‏آورى)؟!»﴿30﴾

قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴿31﴾
گفت: «اگر راست مى‏گويى آن را بياور!»﴿31﴾

فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ﴿32﴾
در اين هنگام موسى عصاى خود را افکند، و ناگهان مار عظيم و آشکارى شد؛﴿32﴾

وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ﴿33﴾
و دست خود را (در گريبان فرو برد و) بيرون آورد، و در برابر بينندگان سفيد و روشن بود.﴿33﴾

قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ﴿34﴾
(فرعون) به گروهى که اطراف او بودند گفت: «اين ساحر آگاه و ماهرى است!﴿34﴾

يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ﴿35﴾
او مى‏خواهد با سحرش شما را از سرزمينتان بيرون کند! شما چه نظر مى‏دهيد؟»﴿35﴾

قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ﴿36﴾
گفتند: «او و برادرش را مهلت ده؛ و مأموران را براى بسيج به تمام شهرها اعزام کن،﴿36﴾

يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ﴿37﴾
تا هر ساحر ماهر و دانايى را نزد تو آورند!»﴿37﴾

فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ﴿38﴾
سرانجام ساحران براى وعده‏گاه روز معيّنى جمع‏آورى شدند.﴿38﴾

وَقِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنتُم مُّجْتَمِعُونَ﴿39﴾
و به مردم گفته شد: «آيا شما نيز (در اين صحنه) اجتماع مى‏کنيد…﴿39﴾

لَعَلَّنَا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِن كَانُوا هُمُ الْغَالِبِينَ﴿40﴾
تا اگر ساحران پيروز شوند، از آنان پيروى کنيم؟!»﴿40﴾

فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالُوا لِفِرْعَوْنَ أَئِنَّ لَنَا لَأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ﴿41﴾
هنگامى که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آيا اگر ما پيروز شويم، پاداش مهمّى خواهيم داشت؟»﴿41﴾

قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴿42﴾
گفت: «(آرى،) و در آن صورت شما از مقرّبان خواهيد بود!»﴿42﴾

قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ﴿43﴾
(روز موعود فرا رسيد و همگى جمع شدند؛) موسى به ساحران گفت: «آنچه را مى‏خواهيد بيفکنيد، بيفکنيد!»﴿43﴾

فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِيَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ﴿44﴾
آنها طنابها و عصاهاى خود را افکندند و گفتند: «به عزّت فرعون، ما قطعاً پيروزيم!»﴿44﴾

فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ﴿45﴾
سپس موسى عصايش را افکند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد!﴿45﴾

فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ﴿46﴾
فوراً همه ساحران به سجده افتادند.﴿46﴾

قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴿47﴾
گفتند: «ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم،﴿47﴾

رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ﴿48﴾
پروردگار موسى و هارون!»﴿48﴾

قَالَ آمَنتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ﴿49﴾
(فرعون) گفت: «آيا پيش از اينکه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! مسلّماً او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته (و اين يک توطئه است)! امّا بزودى خواهيد دانست! دستها و پاهاى شما را بعکس يکديگر قطع مى‏کنم، و همه شما را به دار مى‏آويزم!»﴿49﴾

قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ﴿50﴾
گفتند: «مهّم نيست، (هر کارى از دستت ساخته است بکن)! ما بسوى پروردگارمان بازمى‏گرديم!﴿50﴾

إِنَّا نَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لَنَا رَبُّنَا خَطَايَانَا أَن كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ﴿51﴾
ما اميدواريم که پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا که ما نخستين ايمان‏آورندگان بوديم!»﴿51﴾

وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُم مُّتَّبَعُونَ﴿52﴾
و به موسى وحى کرديم که شبانه بندگانم را (از مصر) کوچ ده، زيرا شما مورد تعقيب هستيد!»﴿52﴾

فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ﴿53﴾
فرعون (از اين ماجرا آگاه شد و) مأموران بسيج نيرو را به شهرها فرستاد،﴿53﴾

إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ﴿54﴾
(و گفت:) اينها مسلّماً گروهى اندکند؛﴿54﴾

وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ﴿55﴾
و اينها ما را به خشم آورده‏اند؛﴿55﴾

وَإِنَّا لَجَمِيعٌ حَاذِرُونَ﴿56﴾
و ما همگى آماده پيکاريم!»﴿56﴾

فَأَخْرَجْنَاهُم مِّن جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ﴿57﴾
(سرانجام فرعونيان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمه‏ها بيرون رانديم،﴿57﴾

وَكُنُوزٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ﴿58﴾
و از گنجها و قصرهاى مجلّل!﴿58﴾

كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ﴿59﴾
(آرى،) اينچنين کرديم! و بنى اسرائيل را وارث آنها ساختيم!﴿59﴾

فَأَتْبَعُوهُم مُّشْرِقِينَ﴿60﴾
آنان به تعقيب بنى اسرائيل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسيدند.﴿60﴾

فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ﴿61﴾
هنگامى که دو گروه يکديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم!»﴿61﴾

قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ﴿62﴾
(موسى) گفت: «چنين نيست! يقيناً پروردگارم با من است، بزودى مرا هدايت خواهد کرد!»﴿62﴾

فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْبَحْرَ فَانفَلَقَ فَكَانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ﴿63﴾
و بدنبال آن به موسى وحى کرديم: «عصايت را به دريا بزن!» (عصايش را به دريا زد،) و دريا از هم شکافته شد، و هر بخشى همچون کوه عظيمى بود!﴿63﴾

وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الْآخَرِينَ﴿64﴾
و در آنجا ديگران [= لشکر فرعون‏] را نيز (به دريا) نزديک ساختيم!﴿64﴾

وَأَنجَيْنَا مُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَجْمَعِينَ﴿65﴾
و موسى و تمام کسانى را که با او بودند نجات داديم!﴿65﴾

ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ﴿66﴾
سپس ديگران را غرق کرديم!﴿66﴾

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ﴿67﴾
در اين جريان، نشانه روشنى است ولى بيشترشان ايمان نياوردند! (چرا که طالب حق نبودند)﴿67﴾

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴿68﴾
و پروردگارت شکست‏ناپذير و مهربان است!﴿68﴾

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ﴿69﴾
و بر آنان خبر ابراهيم را بخوان،﴿69﴾

إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ﴿70﴾
هنگامى که به پدر و قومش گفت: «چه چيز را مى‏پرستيد؟!»﴿70﴾

قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ﴿71﴾
گفتند: «بتهايى را مى‏پرستيم، و همه روز ملازم عبادت آنهاييم.»﴿71﴾

قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ﴿72﴾
گفت: «آيا هنگامى که آنها را مى‏خوانيد صداى شما را مى‏شنوند؟!﴿72﴾

أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ﴿73﴾
يا سود و زيانى به شما مى‏رسانند؟!»﴿73﴾

قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا آبَاءَنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ﴿74﴾
گفتند: «ما فقط نياکان خود را يافتيم که چنين مى‏کنند.»﴿74﴾

قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ﴿75﴾
گفت: «آيا ديديد (اين) چيزهايى را که پيوسته پرستش مى‏کرديد…﴿75﴾

أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ﴿76﴾
شما و پدران پيشين شما،﴿76﴾

فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ الْعَالَمِينَ﴿77﴾
همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالميان!﴿77﴾

الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ﴿78﴾
همان کسى که مرا آفريد، و پيوسته راهنمائيم مى‏کند،﴿78﴾

وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ﴿79﴾
و کسى که مرا غذا مى‏دهد و سيراب مى‏نمايد،﴿79﴾

وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ﴿80﴾
و هنگامى که بيمار شوم مرا شفا مى‏دهد،﴿80﴾

وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ﴿81﴾
و کسى که مرا مى‏ميراند و سپس زنده مى‏کند،﴿81﴾

وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ﴿82﴾
و کسى که اميد دارم گناهم را در روز جزا ببخشد!﴿82﴾

رَبِّ هَبْ لِي حُكْمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ﴿83﴾
پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن!﴿83﴾

وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ﴿84﴾
و براى من در ميان امّتهاى آينده، زبان صدق (و ذکر خيرى) قرار ده!﴿84﴾

وَاجْعَلْنِي مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيمِ﴿85﴾
و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!﴿85﴾

وَاغْفِرْ لِأَبِي إِنَّهُ كَانَ مِنَ الضَّالِّينَ﴿86﴾
و پدرم [= عمويم‏] را بيامرز، که او از گمراهان بود!﴿86﴾

وَلَا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ﴿87﴾
و در آن روز که مردم برانگيخته مى‏شوند، مرا شرمنده و رسوا مکن!﴿87﴾

يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ﴿88﴾
در آن روز که مال و فرزندان سودى نمى‏بخشد،﴿88﴾

إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴿89﴾
مگر کسى که با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد!»﴿89﴾

وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ﴿90﴾
(در آن روز،) بهشت براى پرهيزکاران نزديک مى‏شود،﴿90﴾

وَبُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ﴿91﴾
و دوزخ براى گمراهان آشکار مى‏گردد،﴿91﴾

وَقِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ﴿92﴾
و به آنان گفته مى‏شود: «کجا هستند معبودانى که آنها را پرستش مى‏کرديد…﴿92﴾

مِن دُونِ اللَّهِ هَلْ يَنصُرُونَكُمْ أَوْ يَنتَصِرُونَ﴿93﴾
معبودهايى غير از خدا؟! آيا آنها شما را يارى مى‏کنند، يا کسى به يارى آنها مى‏آيد؟!»﴿93﴾

فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ﴿94﴾
در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افکنده مى‏شوند؛﴿94﴾

وَجُنُودُ إِبْلِيسَ أَجْمَعُونَ﴿95﴾
و همچنين همگى لشکريان ابليس!﴿95﴾

قَالُوا وَهُمْ فِيهَا يَخْتَصِمُونَ﴿96﴾
آنها در آنجا در حالى که به مخاصمه برخاسته‏اند مى‏گويند:﴿96﴾

تَاللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ﴿97﴾
«به خدا سوگند که ما در گمراهى آشکارى بوديم،﴿97﴾

إِذْ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴿98﴾
چون شما را با پروردگار عالميان برابر مى‏شمرديم!﴿98﴾

وَمَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُونَ﴿99﴾
امّا کسى جز مجرمان ما را گمراه نکرد!﴿99﴾

فَمَا لَنَا مِن شَافِعِينَ﴿100﴾
(افسوس که امروز) شفاعت‏کنندگانى براى ما وجود ندارد،﴿100﴾

وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ﴿101﴾
و نه دوست گرم و پرمحبّتى!﴿101﴾

فَلَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴿102﴾
اى کاش بار ديگر (به دنيا) بازگرديم و از مؤمنان باشيم!»﴿102﴾

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ﴿103﴾
در اين ماجرا، نشانه (و عبرتى) است؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند!﴿103﴾

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴿104﴾
و پروردگار تو عزيز و رحيم است!﴿104﴾

كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ﴿105﴾
قوم نوح رسولان را تکذيب کردند،﴿105﴾

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ﴿106﴾
هنگامى که برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏کنيد؟!﴿106﴾

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ﴿107﴾
مسلّماً من براى شما پيامبرى امين هستم!﴿107﴾

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴿108﴾
تقواى الهى پيشه کنيد و مرا اطاعت نماييد!﴿108﴾

وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ﴿109﴾
من براى اين دعوت، هيچ مزدى از شما نمى‏طلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!﴿109﴾

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴿110﴾
پس، تقواى الهى پيشه کنيد و مرا اطاعت نماييد!»﴿110﴾

قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ﴿111﴾
گفتند: «آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى که افراد پست و بى‏ارزش از تو پيروى کرده‏اند؟!»﴿111﴾

قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴿112﴾
(نوح) گفت: «من چه مى‏دانم آنها چه کارى داشته‏اند!﴿112﴾

إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ﴿113﴾
حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما مى‏فهميديد!﴿113﴾

وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ﴿114﴾
و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم کرد.﴿114﴾

إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴿115﴾
من تنها انذارکننده‏اى آشکارم.»﴿115﴾

قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ﴿116﴾
گفتند: «اى نوح! اگر (از حرفهايت) دست برندارى، سنگباران خواهى شد!»﴿116﴾

قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِي كَذَّبُونِ﴿117﴾
گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تکذيب کردند!﴿117﴾

فَافْتَحْ بَيْنِي وَبَيْنَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِي وَمَن مَّعِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴿118﴾
اکنون ميان من و آنها جدايى بيفکن؛ و مرا و مؤمنانى را که با من هستند رهايى بخش!»﴿118﴾

فَأَنجَيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ﴿119﴾
ما، او و کسانى را که با او بودند، در آن کشتى که پر (از انسان و انواع حيوانات) بود، رهايى بخشيديم!﴿119﴾

ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ﴿120﴾
سپس بقيه را غرق کرديم!﴿120﴾

إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُم مُّؤْمِنِينَ﴿121﴾
در اين ماجرا نشانه روشنى است؛ امّا بيشتر آنان مؤمن نبودند.﴿121﴾

وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴿122﴾
و پروردگار تو عزيز و رحيم است.﴿122﴾

كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ﴿123﴾
قوم عاد (نيز) رسولان (خدا) را تکذيب کردند،﴿123﴾

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ﴿124﴾
هنگامى که برادرشان هود گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏کنيد؟!﴿124﴾

إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ﴿125﴾
مسلماً من براى شما پيامبرى امين هستم.﴿125﴾

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴿126﴾
پس تقواى الهى پيشه کنيد و مرا اطاعت

دیدگاهتان را بنویسید