بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ﴿1﴾
ص، سوگند به قرآنى که داراى ذکر است (که اين کتاب، معجزه الهى است).﴿1﴾

بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ﴿2﴾
ولى کافران گرفتار غرور اختلافند!﴿2﴾

كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ﴿3﴾
چه بسيار اقوامى را که پيش از آنها هلاک کرديم؛ و به هنگام نزول عذاب فرياد مى‏زدند (و کمک مى‏خواستند) ولى وقت نجات گذشته بود!﴿3﴾

وَعَجِبُوا أَن جَاءهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ﴿4﴾
آنها تعجّب کردند که پيامبر بيم‏دهنده‏اى از ميان آنان به سويشان آمده؛ و کافران گفتند: اين ساحر بسيار دروغگويى است!﴿4﴾

أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ﴿5﴾
آيا او بجاى اينهمه خدايان، خداى واحدى قرار داده؟! اين براستى چيز عجيبى است!»﴿5﴾

وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ﴿6﴾
سرکردگان آنها بيرون آمدند و گفتند: «برويد و خدايانتان را محکم بچسبيد، اين چيزى است که خواسته‏اند (شما را گمراه کنند)!﴿6﴾

مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ﴿7﴾
ما هرگز چنين چيزى در آيين ديگرى نشنيده‏ايم؛ اين تنها يک آئين ساختگى است!﴿7﴾

أَأُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ﴿8﴾
آيا از ميان همه ما، قرآن تنها بر او [= محمّد] نازل شده؟!» آنها در حقيقت در اصل وحى من ترديد دارند، بلکه آنان هنوز عذاب الهى را نچشيده‏اند (که اين چنين گستاخانه سخن مى‏گويند)!﴿8﴾

أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَحْمَةِ رَبِّكَ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ﴿9﴾
مگر خزاين رحمت پروردگار توانا و بخشنده‏ات نزد آنهاست (تا به هر کس ميل دارند بدهند)؟!﴿9﴾

أَمْ لَهُم مُّلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبَابِ﴿10﴾
يا اينکه مالکيّت و حاکميّت آسمانها و زمين و آنچه ميان اين دو است از آن آنهاست؟! (اگر چنين است) با هر وسيله ممکن به آسمانها بروند (و جلو نزول وحى را بر قلب پاک محمّد بگيرند)!﴿10﴾

جُندٌ مَّا هُنَالِكَ مَهْزُومٌ مِّنَ الْأَحْزَابِ﴿11﴾
(آرى) اينها لشکر کوچک شکست‏خورده‏اى از احزابند!﴿11﴾

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ﴿12﴾
پيش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب قدرت (پيامبران ما را) تکذيب کردند!﴿12﴾

وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَيْكَةِ أُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ﴿13﴾
و (نيز) قوم ثمود و لوط و اصحاب الأيکه [= قوم شعيب‏]، اينها احزابى بودند (که به تکذيب پيامبران برخاستند)!﴿13﴾

إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ﴿14﴾
هر يک (از اين گروه‏ها) رسولان را تکذيب کردند، و عذاب الهى درباره آنان تحقق يافت!﴿14﴾

وَمَا يَنظُرُ هَؤُلَاء إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً مَّا لَهَا مِن فَوَاقٍ﴿15﴾
اينها (با اين اعمالشان) جز يک صيحه آسمانى را انتظار نمى‏کشند که هيچ مهلت و بازگشتى براى آن وجود ندارد (و همگى را نابود مى‏سازد)!﴿15﴾

وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ﴿16﴾
آنها (از روى خيره‏سرى) گفتند: «پروردگارا! بهره ما را از عذاب هر چه زودتر قبل از روز حساب به ما ده!»﴿16﴾

اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴿17﴾
در برابر آنچه مى‏گويند شکيبا باش، و به خاطر بياور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسيار توبه‏کننده بود!﴿17﴾

إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ﴿18﴾
ما کوه‏ها را مسخّر او ساختيم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبيح مى‏گفتند!﴿18﴾

وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ﴿19﴾
پرندگان را نيز دسته جمعى مسخّر او کرديم (تا همراه او تسبيح خدا گويند)؛و همه اينها بازگشت‏کننده به سوى او بودند!﴿19﴾

وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ﴿20﴾
و حکومت او را استحکام بخشيديم، (هم) دانش به او داديم و (هم) داورى عادلانه!﴿20﴾

وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ﴿21﴾
آيا داستان شاکيان هنگامى که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسيده است؟!﴿21﴾

إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ﴿22﴾
در آن هنگام که (بى‏مقدمه) بر او وارد شدند و او از ديدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: «نترس، دو نفر شاکى هستيم که يکى از ما بر ديگرى ستم کرده؛ اکنون در ميان ما بحق داورى کن و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدايت کن!﴿22﴾

إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ﴿23﴾
اين برادر من است؛ و او نود و نه ميش دارد و من يکى بيش ندارم امّا او اصرار مى‏کند که: اين يکى را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!»﴿23﴾

قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ﴿24﴾
(داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست يک ميش تو براى افزودن آن به ميشهايش، بر تو ستم نموده؛ و بسيارى از شريکان (و دوستان) به يکديگر ستم مى‏کنند، مگر کسانى که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند؛ امّا عدّه آنان کم است!» داوود دانست که ما او را (با اين ماجرا) آزموده‏ايم، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.﴿24﴾

فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ﴿25﴾
ما اين عمل را بر او بخشيديم؛ و او نزد ما داراى مقامى والا و سرانجامى نيکوست!﴿25﴾

يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴿26﴾
اى داوود! ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم بحق داورى کن، و از هواى نفس پيروى مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانى که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شديدى بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!﴿26﴾

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ﴿27﴾
ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست بيهوده نيافريديم؛ اين گمان کافران است؛ واى بر کافران از آتش (دوزخ)!﴿27﴾

أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴿28﴾
آيا کسانى را که ايمان آورده و کارهاى شايسته انجام داده‏اند همچون مفسدان در زمين قرار مى‏دهيم، يا پرهيزگاران را همچون فاجران؟!﴿28﴾

كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ﴿29﴾
اين کتابى است پربرکت که بر تو نازل کرده‏ايم تا در آيات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند!﴿29﴾

وَوَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴿30﴾
ما سليمان را به داوود بخشيديم؛ چه بنده خوبى! زيرا همواره به سوى خدا بازگشت مى‏کرد (و به ياد او بود)!﴿30﴾

إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِنَاتُ الْجِيَادُ﴿31﴾
به خاطر بياور هنگامى را که عصرگاهان اسبان چابک تندرو را بر او عرضه داشتند،﴿31﴾

فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ﴿32﴾
گفت: «من اين اسبان را بخاطر پروردگارم دوست دارم (و مى‏خواهم از آنها در جهاد استفاده کنم»، او همچنان به آنها نگاه مى‏کرد) تا از ديدگانش پنهان شدند.﴿32﴾

رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ﴿33﴾
(آنها به قدرى جالب بودند که گفت:) بار ديگر آنها را نزد من بازگردانيد! و دست به ساقها و گردنهاى آنها کشيد (و آنها را نوازش داد).﴿33﴾

وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ﴿34﴾
ما سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى افکنديم؛ سپس او به درگاه خداوند توبه کرد.﴿34﴾

قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ﴿35﴾
گفت: پروردگارا! مرا ببخش و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هيچ کس نباشد، که تو بسيار بخشنده‏اى!﴿35﴾

فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاء حَيْثُ أَصَابَ﴿36﴾
پس ما باد را مسخّر او ساختيم تا به فرمانش بنرمى حرکت کند و به هر جا او مى‏خواهد برود!﴿36﴾

وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ﴿37﴾
و شياطين را مسخّر او کرديم، هر بنّا و غوّاصى از آنها را!﴿37﴾

وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ﴿38﴾
و گروه ديگرى (از شياطين) را در غل و زنجير (تحت سلطه او) قرار داديم،﴿38﴾

هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴿39﴾
(و به او گفتيم:) اين عطاى ما است، به هر کس مى‏خواهى (و صلاح مى‏بينى) ببخش، و از هر کس مى‏خواهى امساک کن، و حسابى بر تو نيست (تو امين هستى)!﴿39﴾

وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ﴿40﴾
و براى او [= سليمان‏] نزد ما مقامى ارجمند و سرانجامى نيکوست!﴿40﴾

وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴿41﴾
و به خاطر بياور بنده ما ايّوب را، هنگامى که پروردگارش را خواند (و گفت: پروردگارا!) شيطان مرا به رنج و عذاب افکنده است.﴿41﴾

ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ﴿42﴾
(به او گفتيم:) پاى خود را بر زمين بکوب! اين چشمه آبى خنک براى شستشو و نوشيدن است!﴿42﴾

وَوَهَبْنَا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنَّا وَذِكْرَى لِأُوْلِي الْأَلْبَابِ﴿43﴾
و خانواده‏اش را به او بخشيديم، و همانند آنها را بر آنان افزوديم، تا رحمتى از سوى ما باشد و تذکّرى براى انديشمندان.﴿43﴾

وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴿44﴾
(و به او گفتيم:) بسته‏اى از ساقه‏هاى گندم (يا مانند آن) را برگير و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن! ما او را شکيبا يافتيم؛ چه بنده خوبى که بسيار بازگشت‏کننده (به سوى خدا) بود!﴿44﴾

وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ﴿45﴾
و به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را، صاحبان دستها(ى نيرومند) و چشمها(ى بينا)!﴿45﴾

إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ﴿46﴾
ما آنها را با خلوص ويژه‏اى خالص کرديم، و آن يادآورى سراى آخرت بود!﴿46﴾

وَإِنَّهُمْ عِندَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ﴿47﴾
و آنها نزد ما از برگزيدگان و نيکانند!﴿47﴾

وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِّنْ الْأَخْيَارِ﴿48﴾
و به خاطر بياور «اسماعيل» و «اليسع» و «ذا الکفل» را که همه از نيکان بودند!﴿48﴾

هَذَا ذِكْرٌ وَإِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسْنَ مَآبٍ﴿49﴾
اين يک يادآورى است، و براى پرهيزکاران فرجام نيکويى است:﴿49﴾

جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لَّهُمُ الْأَبْوَابُ﴿50﴾
باغهاى جاويدان بهشتى که درهايش به روى آنان گشوده است،﴿50﴾

مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَشَرَابٍ﴿51﴾
در حالى که در آن بر تختها تکيه کرده‏اند و ميوه‏هاى بسيار و نوشيدنيها در اختيار آنان است!﴿51﴾

وَعِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ أَتْرَابٌ﴿52﴾
و نزد آنان همسرانى است که تنها چشم به شوهرانشان دوخته‏اند، و همسن و سالند!﴿52﴾

هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الْحِسَابِ﴿53﴾
اين همان است که براى روز حساب به شما وعده داده مى‏شود (وعده‏اى تخلّف ناپذير)!﴿53﴾

إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِن نَّفَادٍ﴿54﴾
اين روزى ما است که هرگز آن را پايانى نيست!﴿54﴾

هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ﴿55﴾
اين (پاداش پرهيزگاران است)، و براى طغيانگران بدترين محل بازگشت است:﴿55﴾

جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ﴿56﴾
دوزخ، که در آن وارد مى‏شوند؛ و چه بستر بدى است!﴿56﴾

هَذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ﴿57﴾
اين نوشابه «حميم» و «غسّاق» است [= دو مايع سوزان و تيره رنگ‏] که بايد از آن بچشند!﴿57﴾

وَآخَرُ مِن شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ﴿58﴾
و جز اينها کيفرهاى ديگرى همانند آن دارند!﴿58﴾

هَذَا فَوْجٌ مُّقْتَحِمٌ مَّعَكُمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُوا النَّارِ﴿59﴾
(به آنان گفته مى‏شود:) اين گروهى است که همراه شما وارد دوزخ مى‏شوند (اينها همان سران گمراهيند)؛ خوشامد بر آنها مباد، همگى در آتش خواهند سوخت!﴿59﴾

قَالُوا بَلْ أَنتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ أَنتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ﴿60﴾
آنها (به رؤساى خود) مى‏گويند: «بلکه خوشامد بر شما مباد که اين عذاب را شما براى ما فراهم ساختيد! چه بد قرارگاهى است اينجا!»﴿60﴾

قَالُوا رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ﴿61﴾
(سپس) مى‏گويند: «پروردگارا! هر کس اين عذاب را براى ما فراهم ساخته، عذابى مضاعف در آتش بر او بيفزا!»﴿61﴾

وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ﴿62﴾
آنها مى‏گويند: «چرا مردانى را که ما از اشرار مى‏شمرديم (در اينجا، در آتش دوزخ) نمى‏بينيم؟!﴿62﴾

أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ﴿63﴾
آيا ما آنان را به مسخره گرفتيم يا (به اندازه‏اى حقيرند که) چشمها آنها را نمى‏بيند؟!﴿63﴾

إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ﴿64﴾
اين يک واقعيت است گفتگوهاى خصمانه دوزخيان!﴿64﴾

قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴿65﴾
بگو: «من تنها يک بيم‏دهنده‏ام؛ و هيچ معبودى جز خداوند يگانه قهّار نيست!﴿65﴾

رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ﴿66﴾
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، پروردگار عزيز و غفّار!»﴿66﴾

قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ﴿67﴾
بگو: «اين خبرى بزرگ است،﴿67﴾

أَنتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ﴿68﴾
که شما از آن روى‏گردانيد!﴿68﴾

مَا كَانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ﴿69﴾
من از ملأ اعلى (و فرشتگان عالم بالا) به هنگامى که (درباره آفرينش آدم) مخاصمه مى‏کردند خبر ندارم!﴿69﴾

إِن يُوحَى إِلَيَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴿70﴾
تنها چيزى که به من وحى مى‏شود اين است که من انذارکننده آشکارى هستم!»﴿70﴾

إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِن طِينٍ﴿71﴾
و به خاطر بياور هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل مى‏آفرينم!﴿71﴾

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ﴿72﴾
هنگامى که آن را نظام بخشيدم و از روح خود در آن دميدم، براى او به سجده افتيد!»﴿72﴾

فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ﴿73﴾
در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند،﴿73﴾

إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنْ الْكَافِرِينَ﴿74﴾
جز ابليس که تکبّر ورزيد و از کافران بود!﴿74﴾

قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ﴿75﴾
گفت: «اى ابليس! چه چيز مانع تو شد که بر مخلوقى که با قدرت خود او را آفريدم سجده کنى؟! آيا تکبّر کردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اينکه فرمان سجود به تو داده شود!)»﴿75﴾

قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴿76﴾
گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل!»﴿76﴾

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ﴿77﴾
فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو رانده درگاه منى!﴿77﴾

وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ﴿78﴾
و مسلّماً لعنت من بر تو تا روز قيامت خواهد بود!﴿78﴾

قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ﴿79﴾
گفت: «پروردگارا! مرا تا روزى که انسانها برانگيخته مى‏شوند مهلت ده!»﴿79﴾

قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ﴿80﴾
فرمود: «تو از مهلت داده‏شدگانى،﴿80﴾

إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ﴿81﴾
ولى تا روز و زمان معيّن!»﴿81﴾

قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴿82﴾
گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد،﴿82﴾

إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴿83﴾
مگر بندگان خالص تو، از ميان آنها!»﴿83﴾

قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ﴿84﴾
فرمود: «به حق سوگند، و حق مى‏گويم،﴿84﴾

لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ﴿85﴾
که جهنّم را از تو و هر کدام از آنان که از تو پيروى کند، پر خواهم کرد!»﴿85﴾

قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ﴿86﴾
(اى پيامبر!) بگو: «من براى دعوت نبوّت هيچ پاداشى از شما نمى‏طلبم، و من از متکلّفين نيستم! (سخنانم روشن و همراه با دليل است!)»﴿86﴾

إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ﴿87﴾
اين (قرآن) تذکّرى براى همه جهانيان است؛﴿87﴾

وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ﴿88﴾
و خبر آن را بعد از مدّتى مى‏شنويد!﴿88﴾

اشتراک گذاری
دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *