متن و ترجمه سوره هود | سوره 11 | تعداد آیه : 123

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان

الَر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴿1﴾
الر، اين کتابى است که آياتش استحکام يافته؛ سپس تشريح شده و از نزد خداوند حکيم و آگاه (نازل گرديده) است!﴿1﴾

أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنَّنِي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ﴿2﴾
(دعوت من اين است) که: جز «اللّه» را نپرستيد! من از سوى او براى شما بيم دهنده و بشارت دهنده‏ام!﴿2﴾

وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ﴿3﴾
و اينکه: از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد؛ سپس بسوى او بازگرديد؛ تا شما را تا مدّت معيّنى، (از مواهب زندگى اين جهان،) به خوبى بهره‏مند سازد؛ و به هر صاحب فضيلتى، به مقدار فضيلتش ببخشد! و اگر (از اين فرمان) روى گردان شويد، من بر شما از عذاب روز بزرگى بيمناکم!﴿3﴾

إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴿4﴾
(بدانيد) بازگشت شما بسوى «اللّه» است، و او بر هر چيز تواناست!﴿4﴾

أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُواْ مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴿5﴾
آگاه باشيد، آنها (سرها را به هم نزديک ساخته، و) سينه‏هاشان را در کنار هم قرارمى‏دهند، تا خود (و سخنان خويش) را از او [= پيامبر] پنهان دارند! آگاه باشيد، آنگاه که آنها لباسهايشان را به خود مى‏پيچند و خويش را در آن پنهان مى‏کنند، (خداوند) مى‏داند آنچه را پنهان مى‏کنند و آنچه را آشکار مى‏سازند؛ چرا که او، از اسرار درون سينه‏ها، آگاه است!﴿5﴾

وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴿6﴾
هيچ جنبنده‏اى در زمين نيست مگر اينکه روزى او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مى‏داند؛ همه اينها در کتاب آشکارى ثبت است! [= در لوح محفوظ ، در کتاب علم خدا]﴿6﴾

وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ﴿7﴾
او کسى است که آسمانها و زمين را در شش روز [= شش دوران‏] آفريد؛ و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت؛ (بخاطر اين آفريد) تا شما را بيازمايد که کداميک عملتان بهتر است! و اگر (به آنها) بگويى: «شما بعد از مرگ، برانگيخته مى‏شويد! «، مسلّماً» کافران مى‏گويند: «اين سحرى آشکار است!»﴿7﴾

وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلاَ يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ﴿8﴾
و اگر مجازات را تا زمان محدودى از آنها به تأخير اندازيم، (از روى استهزا مى‏گويند: «چه چيز مانع آن شده است؟!» آگاه باشيد، آن روز که (عذاب) به سراغشان آيد، از آنها بازگردانده نخواهد شد؛ (و هيچ قدرتى مانع آن نخواهد بود؛) و آنچه را مسخره مى‏کردند، دامانشان را مى‏گيرد!﴿8﴾

وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ﴿9﴾
و اگر از جانب خويش، نعمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از او بگيريم، بسيار نوميد و ناسپاس خواهد بود!﴿9﴾

وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ﴿10﴾
و اگر بعد از شدّت و رنجى که به او رسيده، نعمتهايى به او بچشانيم، مى‏گويد: «مشکلات از من برطرف شد، و ديگر باز نخواهد گشت!» و غرق شادى و غفلت و فخرفروشى مى‏شود…﴿10﴾

إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ﴿11﴾
مگر آنها که (در سايه ايمان راستين،) صبر و استقامت ورزيدند و کارهاى شايسته انجام دادند؛ که براى آنها، آمرزش و اجر بزرگى است!﴿11﴾

فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴿12﴾
شايد (ابلاغ) بعض آياتى را که به تو وحى مى‏شود، (بخاطر عدم پذيرش آنها) ترک کنى (و به تأخير اندازى)؛ و سينه‏ات از اين جهت تنگ (و ناراحت) شود که مى‏گويند: «چرا گنجى بر او نازل نشده؟! و يا چرا فرشته‏اى همراه او نيامده است؟!» (ابلاغ کن، و نگران و ناراحت مباش! چرا که) تو فقط بيم دهنده‏اى؛ و خداوند، نگاهبان و ناظر بر همه چيز است (؛و به حساب آنان مى‏رسد)!﴿12﴾

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ﴿13﴾
آنها مى‏گويند: «او به دروغ اين (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است)!» بگو: «اگر راست مى‏گوييد، شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد؛ و تمام کسانى را که مى‏توانيد -غير از خدا- (براى اين کار) دعوت کنيد!»﴿13﴾

فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ وَأَن لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ﴿14﴾
و اگر آنها دعوت شما را نپذيرفتند، بدانيد (قرآن) تنها با علم الهى نازل شده؛ و هيچ معبودى جز او نيست! آيا با اين حال، تسليم مى‏شويد؟﴿14﴾

مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ﴿15﴾
کسانى که زندگى دنيا و زينت آن را بخواهند، (نتيجه) اعمالشان را در همين دنيا بطور کامل به آنها مى‏دهيم؛ و چيزى کم و کاست از آنها نخواهد شد!﴿15﴾

أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ﴿16﴾
(ولى) آنها در آخرت، جز آتش، (سهمى) نخواهند داشت؛ و آنچه را در دنيا (براى غير خدا) انجام دادند، بر باد مى‏رود؛ و آنچه را عمل مى‏کردند، باطل و بى‏اثر مى‏شود!﴿16﴾

أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ﴿17﴾
آيا آن کس که دليل آشکارى از پروردگار خويش دارد، و بدنبال آن، شاهدى از سوى او مى‏باشد، و پيش از آن، کتاب موسى که پيشوا و رحمت بود (گواهى بر آن مى‏دهد، همچون کسى است که چنين نباشد)؟! آنها [= حق‏طلبان و حقيقت‏جويان‏] به او (که داراى اين ويژگيهاست،) ايمان مى‏آورند! و هر کس از گروه‏هاى مختلف به او کافر شود، آتش وعده‏گاه اوست! پس، ترديدى در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت! ولى بيشتر مردم ايمان نمى‏آورند!﴿17﴾

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أُوْلَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الأَشْهَادُ هَؤُلاء الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴿18﴾
چه کسى ستمکارتر است از کسانى که بر خدا افترا مى‏بندند؟! آنان (روز رستاخيز) بر پروردگارشان عرضه مى‏شوند، در حالى که شاهدان [= پيامبران و فرشتگان‏] مى‏گويند: «اينها همانها هستند که به پروردگارشان دروغ بستند! اى لعنت خدا بر ظالمان باد!»﴿18﴾

الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ﴿19﴾
همانها که (مردم را) از راه خدا بازمى‏دارند؛ و راه حق را کج و معوج نشان مى‏دهند؛ و به سراى آخرت کافرند!﴿19﴾

أُولَئِكَ لَمْ يَكُونُواْ مُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُواْ يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُواْ يُبْصِرُونَ﴿20﴾
آنها هيچ گاه توانايى فرار در زمين را ندارند؛ و جز خدا، پشتيبانهايى نمى‏يابند! عذاب خدا براى آنها مضاعف خواهد بود؛ (چرا که هم خودشان گمراه بودند، و هم ديگران را گمراه ساختند؛) آنها هرگز توانايى شنيدن (حق را) نداشتند؛ و (حقيقت را) نمى‏ديدند!﴿20﴾

أُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ﴿21﴾
آنان کسانى هستند که سرمايه وجود خود را از دست داده‏اند؛ و تمام معبودهاى دروغين از نظرشان گم شدند…﴿21﴾

لاَ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الأَخْسَرُونَ﴿22﴾
(به ناچار) آنها در سراى آخرت، قطعاً از همه زيانکارترند!﴿22﴾

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴿23﴾
کسانى که ايمان آوردند و کارهاى شايسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان خضوع و خشوع کردند، آنها اهل بهشتند؛ و جاودانه در آن خواهند ماند!﴿23﴾

مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ﴿24﴾
حال اين دو گروه [= مؤمنان و منکران‏]، حال «نابينا و کر» و «بينا و شنوا» است؛ آيا اين دو، همانند يکديگرند؟! آيا پند نمى‏گيرند؟!﴿24﴾

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴿25﴾
ما نوح را بسوى قومش فرستاديم (؛نخستين بار به آنها گفت): «من براى شما بيم‏دهنده‏اى آشکارم!﴿25﴾

أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ﴿26﴾
جز «الله» [= خداى يگانه يکتا] را نپرستيد؛ زيرا بر شما از عذاب روز دردناکى مى‏ترسم!﴿26﴾

فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ﴿27﴾
اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى‏بينيم! و کسانى را که از تو پيروى کرده‏اند، جز گروهى اراذل ساده‏لوح، مشاهده نمى‏کنيم؛ و براى شما فضيلتى نسبت به خود نمى‏بينيم؛ بلکه شما را دروغگو تصور مى‏کنيم!»﴿27﴾

قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّيَ وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ﴿28﴾
(نوح) گفت: «اگر من دليل روشنى از پروردگارم داشته باشم، و از نزد خودش رحمتى به من داده باشد -و بر شما مخفى مانده- (آيا باز هم رسالت مرا انکار مى‏کنيد)؟! آيا ما مى‏توانيم شما را به پذيرش اين دليل روشن مجبور سازيم، با اينکه شما کراهت داريد؟!﴿28﴾

وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَمَآ أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَلَكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ﴿29﴾
اى قوم! من به خاطر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمى‏طلبم؛ اجر من، تنها بر خداست! و من، آنها را که ايمان آورده‏اند، (بخاطر شما) از خود طرد نمى‏کنم؛ چرا که آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد؛ (اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قيامت، خصم من خواهند بود؛) ولى شما را قوم جاهلى مى‏بينم!﴿29﴾

وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ﴿30﴾
اى قوم! چه کسى مرا در برابر (مجازات) خدا يارى مى‏دهد اگر آنان را طرد کنم؟! آيا انديشه نمى‏کنيد؟!﴿30﴾

وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْرًا اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ﴿31﴾
من هرگز به شما نمى‏گويم خزائن الهى نزد من است! و غيب هم نمى‏دانم! و نمى‏گويم من فرشته‏ام! و (نيز) نمى‏گويم کسانى که در نظر شما خوار مى‏آيند، خداوند خيرى به آنها نخواهد داد؛ خدا از دل آنان آگاهتر است! (با اين حال، اگر آنها را برانم،) در اين صورت از ستمکاران خواهم بود!»﴿31﴾

قَالُواْ يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتَنِا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ﴿32﴾
(نوح) گفت: «اگر خدا اراده کند، خواهد آورد؛ و شما قدرت فرار (از آن را) نخواهيد داشت!﴿32﴾

قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللّهُ إِن شَاء وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ﴿33﴾
گفتند: «اى نوح! با ما جر و بحث کردى، و زياد هم جر و بحث کردى! (بس است!) اکنون اگر راستى مى‏گويى، آنچه را (از عذاب الهى) به ما وعده مى‏دهى بياور!»﴿33﴾

وَلاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴿34﴾
(اما چه سود که) هرگاه خدا بخواهد شما را (بخاطر گناهانتان) گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودى به حالتان نخواهد داشت! او پروردگار شماست؛ و بسوى او بازگشت داده مى‏شويد.»﴿34﴾

أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرَمُونَ﴿35﴾
(مشرکان) مى‏گويند: «او [= محمد (ص)] اين سخنان را بدروغ به خدا نسبت داده است! « بگو: «اگر من اينها را از پيش خود ساخته باشم و به او نسبت دهم، گناهش بر عهده من است؛ ولى من از گناهان شما بيزارم!»﴿35﴾

وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ﴿36﴾
به نوح وحى شد که: «جز آنها که (تاکنون) ايمان آورده‏اند، ديگر هيچ کس از قوم تو ايمان نخواهد آورد! پس، از کارهايى که مى‏کردند، غمگين مباش!﴿36﴾

وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ﴿37﴾
و (اکنون) در حضور ما و طبق وحى ما، کشتى بساز! و درباره آنها که ستم کردند شفاعت مکن، که (همه) آنها غرق شدنى هستند!»﴿37﴾

وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ﴿38﴾
او مشغول ساختن کشتى بود، و هر زمان گروهى از اشراف قومش بر او مى‏گذشتند، او را مسخره مى‏کردند؛ (ولى نوح) گفت: «اگر ما را مسخره مى‏کنيد، ما نيز شما را همين‏گونه مسخره خواهيم کرد!﴿38﴾

فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ﴿39﴾
بزودى خواهيد دانست چه کسى عذاب خوارکننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!»﴿39﴾

حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ﴿40﴾
(اين وضع همچنان ادامه يافت) تا آن زمان که فرمان ما فرا رسيد، و تنور جوشيدن گرفت؛ (به نوح) گفتيم: «از هر جفتى از حيوانات (از نر و ماده) يک زوج در آن (کشتى) حمل کن! همچنين خاندانت را (بر آن سوار کن) -مگر آنها که قبلاً وعده هلاک آنان داده شده [= همسر و يکى از فرزندانت‏]- و همچنين مؤمنان را!» اما جز عده کمى همراه او ايمان نياوردند!﴿40﴾

وَقَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ﴿41﴾
او گفت: «به نام خدا بر آن سوار شويد! و هنگام حرکت و توقف کشتى، ياد او کنيد، که پروردگارم آمرزنده و مهربان است!»﴿41﴾

وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ﴿42﴾
و آن کشتى، آنها را از ميان امواجى همچون کوه‏ها حرکت ميداد؛ (در اين هنگام،) نوح فرزندش را که در گوشه‏اى بود صدا زد: «پسرم! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش!»﴿42﴾

قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ﴿43﴾
گفت: «بزودى به کوهى پناه ميبرم تا مرا از آب حفظ کند!» (نوح) گفت: «امروز هيچ نگهدارى در برابر فرمان خدا نيسست؛ مگر آن کس را که او رحم کند!» در اين هنگام، موج در ميان آن دو حايل شد؛ و او در زمره غرق‏شدگان قرار گرفت!﴿43﴾

وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴿44﴾
و گفته شد: «اى زمين، آبت را فرو بر! و اى آسمان، خوددارى کن! و آب فرو نشست و کار پايان يافت و (کشتى) بر (دامنه کوه) جودى، پهلو گرفت؛ و (در اين هنگام،) گفته شد:» دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)»﴿44﴾

وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ﴿45﴾
نوح به پروردگارش عرض کرد: «پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه حکم‏کنندگان برترى!»﴿45﴾

قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴿46﴾
فرمود: «اى نوح! او از اهل تو نيست! او عمل غير صالحى است [= فرد ناشايسته‏اى است‏]! پس، آنچه را از آن آگاه نيستى، از من مخواه! من به تو اندرز مى‏دهم تا از جاهلان نباشى!!»﴿46﴾

قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ﴿47﴾
عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه مى‏برم که از تو چيزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم! و اگر مرا نبخشى، و بر من رحم نکنى، از زيانکاران خواهم بود!»﴿47﴾

قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ﴿48﴾
(به نوح) گفته شد: «اى نوح! با سلامت و برکاتى از ناحيه ما بر تو و بر تمام امتهايى که با تواند، فرود آى! و امتهاى نيز هستند که ما آنها را از نعمتها بهره‏مند خواهيم ساخت، سپس عذاب دردناکى از سوى ما به آنها مى‏رسد (،چرا که اين نعمتها را کفران مى‏کنند!)»﴿48﴾

تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴿49﴾
اينها از خبرهاى غيب است که به تو (اى پيامبر) وحى مى‏کنيم؛ نه تو، و نه قومت، اينها را پيش از اين نمى‏دانستيد! بنابر اين، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهيزگاران است!﴿49﴾

وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ﴿50﴾
(ما) به سوى (قوم) عاد، برادرشان «هود» را فرستاديم؛ (به آنها) گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنيد، که معبودى جز او براى شما نيست! شما فقط تهمت مى‏زنيد (و بتها را شريک او مى‏خوانيد)!﴿50﴾

يَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴿51﴾
اى قوم من! من از شما براى اين (رسالت)، پاداشى نمى‏طلبم؛ پاداش من، تنها بر کسى است که مرا آفريده است؛ آيا نمى‏فهميد؟!﴿51﴾

وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ﴿52﴾
و اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنيد، سپس به سوى او بازگرديد، تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد؛ و نيرويى بر نيرويتان بيفزايد! و گنهکارانه، روى (از حق) بر نتابيد!»﴿52﴾

قَالُواْ يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ﴿53﴾
گفتند: «اى هود! تو دليل روشنى براى ما نياورده‏اى! و ما خدايان خود را بخاطر حرف تو، رها نخواهيم کرد! و ما (اصلاً) به تو ايمان نمى‏آوريم!﴿53﴾

إِن نَّقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوَءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللّهِ وَاشْهَدُواْ أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ﴿54﴾
ما (درباره تو) فقط مى‏گوييم: بعضى از خدايان ما، به تو زيان رسانده (و عقلت را ربوده)اند!» (هود) گفت: «من خدا را به شهادت مى‏طلبم، شما نيز گواه باشيد که من بيزارم از آنچه شريک (خدا) قرارمى‏دهيد…﴿54﴾

مِن دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لاَ تُنظِرُونِ﴿55﴾
از آنچه غير او (مى‏پرستيد)! حال که چنين است، همگى براى من نقشه بکشيد؛ و مرا مهلت ندهيد! (اما بدانيد کارى از دست شما ساخته نيست!)﴿55﴾

إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴿56﴾
من، بر «الله» که پروردگار من و شماست، توکل کرده‏ام! هيچ جنبنده‏اى نيست مگر اينکه او بر آن تسلط دارد؛ (اما سلطه‏اى با عدالت! چرا که) پروردگار من بر راه راست است!﴿56﴾

فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلاَ تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ﴿57﴾
پس اگر روى برگردانيد، من رسالتى را که مأمور بودم به شما رساندم؛ و پروردگارم گروه ديگرى را جانشين شما مى‏کند؛ و شما کمترين ضررى به او نمى‏رسايند؛ پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چيز است!»﴿57﴾

وَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ﴿58﴾
و هنگامى که فرمان ما فرا رسيد، «هود» و کسانى را که با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم؛ و آنها را از عذاب شديد، رهايى بخشيديم!﴿58﴾

وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُواْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْاْ رُسُلَهُ وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ﴿59﴾
و اين قوم «عاد» بود که آيات پروردگارشان را انکار کردند؛ و پيامبران او را معصيت نمودند؛ و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پيروى کردند!﴿59﴾

وَأُتْبِعُواْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا إِنَّ عَادًا كَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ﴿60﴾
آنان، در اين دنيا و روز قيامت، لعنت (و نام ننگينى) بدنبال دارند! بدانيد «عاد»نسبت به پروردگارشان کفر ورزيدند! دور باد «عاد» -قوم هود- (از رحمت خدا، و خير و سعادت)!﴿60﴾

وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ﴿61﴾
و بسوى قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستاديم)؛ گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنيد، که معبودى جز او براى شما نيست! اوست که شما را از زمين آفريد، و آبادى آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبيد، سپس به سوى او بازگرديد، که پروردگارم (به بندگان خود) نزديک، و اجابت‏کننده (خواسته‏هاى آنها) است!»﴿61﴾

قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ﴿62﴾
گفتند: «اى صالح! تو پيش از اين، مايه اميد ما بودى! آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى‏پرستيدند، نهى مى‏کنى؟! در حالى که ما، در مورد آنچه به سوى آن دعوتمان مى‏کنى، در شک و ترديد هستيم!»﴿62﴾

قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةً مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ﴿63﴾
گفت: «اى قوم! اگر من دليل آشکارى از پروردگارم داشته باشم، و رحمتى از جانب خود به من داده باشد (،مى‏توانم از ابلاغ رسالت او سرپيچى کنم)؟! اگر من نافرمانى او کنم، چه کسى مى‏تواند مرا در برابر وى يارى دهد؟! پس، (سخنان) شما، جز اطمينان به زيانکار بودنتان، چيزى بر من نمى‏افزايد!﴿63﴾

وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ﴿64﴾
اى قوم من! اين «ناقه» خداوند است، که براى شما نشانه‏اى است؛ بگذاريد در زمين خدا به چرا مشغول شود؛ هيچ گونه آزارى به آن نرسانيد، که بزودى عذاب خدا شما را خواهد گرفت!»﴿64﴾

فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ﴿65﴾
(اما) آنها آن (ناقه) را از پاى در آوردند! و (صالح به آنها) گفت: «(مهلت شما تمام شد!) سه روز در خانه‏هايتان بهره‏مند گرديد؛ (و بعد از آن، عذاب الهى فرا خواهد رسيد؛) اين وعده‏اى است که دروغ نخواهد بود!»﴿65﴾

فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ﴿66﴾
و هنگامى که فرمان (مجازات) ما فرا رسيد، صالح و کسانى را که با او ايمان آورده بودند، به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوايى آن روز، رهايى بخشيديم؛ چرا که پروردگارت قوى و شکست ناپذير است!﴿66﴾

وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴿67﴾
و کسانى را که ستم کرده بودند، صيحه (آسمانى) فروگرفت؛ و در خانه‏هايشان به روى افتادند و مردند…﴿67﴾

كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ كَفرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّثَمُودَ﴿68﴾
آنچنان که گويى هرگز ساکن آن ديار نبودند! بدانيد قوم ثمود، پروردگارشان را انکار کردند! دور باد قوم ثمود (از رحمت پروردگار)!﴿68﴾

وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِيذٍ﴿69﴾
فرستادگان ما [= فرشتگان‏] براى ابراهيم بشارت آوردند؛ گفتند: «سلام!» (او نيز) گفت: «سلام!» و طولى نکشيد که گوساله بريانى (براى آنها) آورد.﴿69﴾

فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ﴿70﴾
(اما) هنگامى که ديد دست آنها به آن نمى‏رسد (و از آن نمى‏خورند، کار) آنها را زشت شمرد؛ و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شده‏ايم!»﴿70﴾

وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَقَ وَمِن وَرَاءِ إِسْحَقَ يَعْقُوبَ﴿71﴾
و همسرش ايستاده بود، (از خوشحالى) خنديد؛ پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او يعقوب داديم.﴿71﴾

قَالَتْ

دیدگاهتان را بنویسید