معنی احاله در فرهنگ عمید ۱. امری را به عهدۀ کسی واگذاشتن. ۲. (حقوق) خارج شدن یک پرونده از صلاحیت یک دادگاه و فرستادن آن به دادگاه دیگر.معنی احاله در
معنی کلمات
معنی احتکار در فرهنگ عمید ۱. گردآوردن چیزی بیش از اندازۀ نیاز؛ انبار کردن. ۲. (اقتصاد) انبار کردن کالا به قصد گران فروختن.معنی احتکار در فرهنگ معین (اِ تِ) [
معنی احراز در فرهنگ عمید ۱. رسیدن به چیزی؛ بهدست آوردن. ۲. فراهم آوردن. ۳. محرز شدن.معنی احراز در فرهنگ معین ( اِ) [ ع . ] (مص م .)
معنی احق در فرهنگ عمید سزاوارتر؛ شایستهتر.معنی احق در فرهنگ معین ( اَ حَ قُ) [ ع . ] (ص تف .) سزاوارتر، اولی ، صاحب حق تر، راست تر،
معنی احوال پرسی در فرهنگ عمید ۱. پرسیدن حال کسی. ۲. پرسش دوستانه از چگونگی وضع و حال و کاروبار کسی.معنی احوال پرسی در فرهنگ معین ( ~. پُ) [
معنی اخترمه در فرهنگ عمید غنایمی که در جنگ از دشمن شکستخورده بهدست میآید.معنی اخترمه در فرهنگ معین ( اَ تَ مِ یا مَ) [ تر - مغ . ]
معنی اخچه در فرهنگ عمید = آقچهمعنی اخچه در فرهنگ معین ( اَ چِ) [ تر. ] ( اِ.) = اقچه . آقچه : 1 - ریزة زر. 2 -
معنی اخفاف در فرهنگ عمید سُمها.معنی اخفاف در فرهنگ معین ( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خُف . 1 - کف پای شتر. 2 - سم شترمرغ .
معنی اخوت در فرهنگ عمید ۱. برادر بودن؛ برادری. ۲. دوستی برادرانه؛ دوستی خالص.معنی اخوت در فرهنگ معین (اُ خُ وَّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)
معنی ادبیر در فرهنگ عمید نحوست؛ بدبختی؛ بختبرگشتگی: در جهان چندان که گویی بیشمار / نیستی و محنت و ادبیر هست (انوری: ۵۶۱).معنی ادبیر در فرهنگ معین ( اِ) [
معنی ادوار در فرهنگ عمید ۱. مراحل؛ دورهها: ادوار زندگی. ۲. زمانها. ۳. (موسیقی) = مَقاممعنی ادوار در فرهنگ معین ( اَ) [ ع . ] (اِ.)1 - جِ دور؛
معنی اذل در فرهنگ عمید ذلیلتر؛ خوارتر؛ پستترین.معنی اذل در فرهنگ معین (اَ ذَ لّ) [ ع . ] (ص تف .) ذلیل تر، خوارتر.
نمایش بیشتر