معنی اجنحه در فرهنگ عمید = جناحمعنی اجنحه در فرهنگ معین ( اَ نِ حِ) [ ع . ] (اِ.) جِ جَناح ؛ بال ها.
معنی کلمات
معنی احتجاج در فرهنگ عمید ۱. دلیل آوردن. ۲. [قدیمی، مجاز] جروبحث؛ جدال.معنی احتجاج در فرهنگ معین ( اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) دلیل و برهان
معنی احتیال در فرهنگ عمید ۱. حیله کردن؛ حیله به کار بردن. ۲. چارهجویی کردن؛ چارهگری.معنی احتیال در فرهنگ معین ( اِ) [ ع . ] 1 - (مص ل
معنی احساس در فرهنگ عمید ۱. دریافت؛ درک. ۲. (روانشناسی) حس کردن چیزی بهوسیلۀ یکی از حواس پنجگانه. ۳. (اسم) عاطفه؛ ذوق.معنی احساس در فرهنگ معین ( اِ) [ ع
معنی احلی در فرهنگ عمید شیرینتر.معنی احلی در فرهنگ معین ( اَ لا) [ ع . ] (ص تف .) شیرین تر.
معنی اخبار در فرهنگ عمید ۱. = خبر ۲. داستانها.معنی اخبار در فرهنگ معین ( اِ) [ ع . ] (مص م .)خبر دادن ، آگاه ساختن .
معنی اختلاج در فرهنگ عمید ۱. تکان خوردن و لرزیدن. ۲. (پزشکی) [قدیمی] جهیدن و تکان خوردن غیرارادی عضوی از بدن، مثل پریدن پلک چشم یا جهیدن رگ؛ تیک. ۳.
معنی اخرم در فرهنگ عمید ۱. (ادبی) در عروض، ویژگی پایهای که در آن مفاعیلن به مفعولن تغییر یافته است. ۲. [قدیمی] کسی که بینیاش را سوراخ کرده یا شکافته
معنی اخلاف در فرهنگ عمید = خَلَفمعنی اخلاف در فرهنگ معین ( اَ) [ ع . ] (ص .) جِ خَلف ؛ جانشینان ، بازماندگان .
معنی ادا در فرهنگ عمید ۱. بهجا آوردن؛ گزاردن؛ انجام دادن؛ ادای فریضه. ۲. پرداختن: ادای دِین. ۳. بیان کردن: ادای تلفظ صحیح. ۴. ناز؛ کرشمه؛ غمزه؛ عشوه. ۵. تقلید
معنی ادعانامه در فرهنگ عمید نوشتهای که دادستان به دادگاه میدهد و در آن برای کسی که مرتکب جرمی شده درخواست مجازات میکند؛ کیفرخواست.معنی ادعانامه در فرهنگ معین ( ~.
معنی ادیب در فرهنگ عمید ۱. کسی که علم ادب میداند. ۲. سخنسنج؛ سخندان. ۳. بافرهنگ. ۴. [قدیمی] دبیر؛ معلم.معنی ادیب در فرهنگ معین (اَ) [ ع . ] (ص
نمایش بیشتر