معنی اجور در فرهنگ عمید = اجرمعنی اجور در فرهنگ معین ( اُ) [ ع . ] (اِ.) جِ اَجر؛ اجرها، اجرت ها.
معنی کلمات
معنی احتراق در فرهنگ عمید ۱. آتش گرفتن؛ سوختن. ۲. (نجوم) [قدیمی] نهان شدن یکی از سیارات زحل، مشتری، مریخ، زهره، و عطارد در زیر شعاع خورشید یا مقارنۀ خورشید
معنی احداث در فرهنگ عمید = حدثمعنی احداث در فرهنگ معین ( اَ) [ ع . ] (اِ. ص .) جِ حدث . 1 - نوها، تازه ها، هر چیز
معنی احسنت در فرهنگ عمید هنگام مدح و تحسین به کار میرود؛ خوب کردی؛ کار نیکو کردی؛ مرحبا؛ آفرین.معنی احسنت در فرهنگ معین (اَ سَ) [ ع . ] (شب
معنی احماض در فرهنگ عمید مزاح کردن.معنی احماض در فرهنگ معین ( اِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - از حالی به حال دیگر گشتن . 2
معنی اخت در فرهنگ عمید ۱. همدم؛ مٲنوس. ۲. [قدیمی] قرین؛ مانند. * اخت شدن (آمدن): (مصدر لازم) مٲنوس شدن.معنی اخت در فرهنگ معین (اُ) [ ع . ] (اِ.)
معنی اختلاف در فرهنگ عمید ۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن. ۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری. ۳. [قدیمی] رفتوآمد.معنی اختلاف در فرهنگ معین (اِ تِ) [ ع .
معنی اخس در فرهنگ عمید خسیستر؛ فرومایهتر؛ پستتر؛ خوارتر؛ زبونتر.معنی اخس در فرهنگ معین ( اَ خَ سُ) [ ع . ] (ص تف .) خسیس تر، زبون تر، فرومایه
معنی اخم در فرهنگ عمید ۱. چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت، یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو میافتد. ۲. ترشرویی. * اخم کردن: (مصدر لازم) چین و
معنی اداری در فرهنگ عمید ۱. مربوط به اداره: میز اداری. ۲. کارمند اداره. ۳. ویژگی کاری که در اداره انجام میشود: جریان اداری.معنی اداری در فرهنگ معین ( اِ)
معنی ادکلن در فرهنگ عمید مایع خوشبوکنندهای حاوی آب، الکل، و اسانس که برای معطر کردن پوشاک، بدن، و صورت کاربرد دارد.معنی ادکلن در فرهنگ معین (اُ دُ کُ لُ)
معنی ادیم در فرهنگ عمید ۱. پوست دباغیشده؛ چرم: بر همه عالم همیتابد سهیل / جایی انبان میکند جایی ادیم (سعدی: ۱۵۷). ۲. پوست. ۳. [مجاز] روی چیزی؛ سطح: ادیم
نمایش بیشتر