معنی اجهل در فرهنگ عمید جاهلتر؛ نادانتر.معنی اجهل در فرهنگ معین ( اَ هَ) [ ع . ] (ص تف .) نادان تر، جاهل تر.
معنی کلمات
معنی احتشاد در فرهنگ عمید ۱. گرد آوردن؛ جمع کردن. ۲. آماده شدن.معنی احتشاد در فرهنگ معین (اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) گرد آمدن مردم برای
معنی احدوثه در فرهنگ عمید ۱. افسانه؛ حادثۀ عجیب. ۲. ذکر؛ نام. ۳. حادثه؛ پیشامد.معنی احدوثه در فرهنگ معین (اُ دُ ثِ) [ ع . ] ( اِ.) 1 -
معنی احضار در فرهنگ عمید ۱. حاضر کردن. ۲. به حضور خواستن؛ فراخواندن. * احضار ارواح: فراخواندن روحهای مردگان بهوسیلۀ کسانی که مدعی هستند میتوانند روح شخص مرده را حاضر
معنی احمر در فرهنگ عمید سرخرنگ.معنی احمر در فرهنگ معین (اَ مَ) [ ع . ] (ص .) سرخ .
معنی اختتام در فرهنگ عمید ۱. به پایان رساندن؛ ختم کردن؛ خاتمه دادن. ۲. (اسم) خاتمه؛ پایان.معنی اختتام در فرهنگ معین (اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص
معنی اخته بیگ در فرهنگ عمید کسی که اخته کردن حیوانات به دستور او است؛ میرآخور؛ رئیس اسطبل؛ اختهچی.معنی اخته بیگ در فرهنگ معین ( ~. بِ) [ تر. ]
معنی اخص در فرهنگ عمید ۱. خاصتر؛ ویژهتر؛ گزیدهتر؛ ویژه. ۲. گزیده.معنی اخص در فرهنگ معین (اَ خَ صّ) [ ع . ] (ص تف .)خاص تر، گزیده تر.
معنی اخوات در فرهنگ عمید ۱. = اخت ۲. خواهران.معنی اخوات در فرهنگ معین (اَ خَ) [ ع . ] (اِ.) جِ اخت . 1 - خواهران . 2 -
معنی ادانی در فرهنگ عمید ۱. نقاط نزدیک: اقاصی و ادانی. ۲. نزدیکان. ۳. فرودستان: تو آنی که خواهند اجرام گردون / که در مجلس تو بُوَند از ادانی (عنصری:
معنی ادمان در فرهنگ عمید ۱. مداومت کردن در انجام کاری. ۲. پیوسته شراب خوردن؛ شرابخوری مداوم.معنی ادمان در فرهنگ معین ( اِ) [ ع . ] (مص م .)
معنی اذالت در فرهنگ عمید ۱. (ادبی) در عروض، زیاد کردن الف در وتد مجموع که در آخر رکن باشد، چنانکه متفاعلن، متفاعلان و فاعلن، فاعلان و مستفعلن، مستفعلان شود.
نمایش بیشتر