معنی احاطه در فرهنگ عمید ۱. گرداگرد چیزی را گرفتن؛ دور چیزی را گرفتن. ۲. [مجاز] در امری اطلاع کامل و مهارت داشتن.معنی احاطه در فرهنگ معین (اِ طِ) [
معنی کلمات
معنی احتقار در فرهنگ عمید ۱. کوچک و خوار شمردن؛ حقیر شمردن. ۲. خوار بودن؛ حقارت.معنی احتقار در فرهنگ معین (اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م
معنی احرار در فرهنگ عمید = حُرّمعنی احرار در فرهنگ معین ( اَ) [ ع . ] (ص .)1 - جِ حر؛ آزادان ، آزادگان . 2 - ایرانیان .
معنی احفاد در فرهنگ عمید فرزندزادگان؛ نوادگان؛ نبیرگان.معنی احفاد در فرهنگ معین ( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ حافد و حفد. 1 - فرزند - زادگان ،
معنی احوال در فرهنگ عمید ۱. [جمعِ حال] = حال hāl ۲. کیفیت حال و وضع کسی یا جایی. ۳. اوضاع معیشت؛ کاروبار. ۴. وقایع؛ پیشامدها. ۵. شرح حال؛ سرگذشت
معنی اختراع در فرهنگ عمید ۱. وسیله یا چیزی تازه و بینظیر و بدون نمونۀ قبلی که قبلاً شخصی نظیر آن را نساخته باشد. ۲. (اسم مصدر) ساختن چیزی یا
معنی اختیال در فرهنگ عمید ۱. تکبر کردن؛ گردنکشی و بزرگمنشی کردن. ۲. خرامیدن و با جاهوجلال راه رفتن. ۳. خیال کردن.معنی اختیال در فرهنگ معین ( اِ ) [
معنی اخطاریه در فرهنگ عمید ورقهای که بهوسیلۀ آن مطلبی را از راه قانونی به کسی یادآوری میکنند؛ یادبرگ.معنی اخطاریه در فرهنگ معین (اِ رِ یِّ) [ ع . ]
معنی اخوانیات در فرهنگ عمید نامههای دوستانه به نظم یا نثر؛ نوشتههایی که میان دوستان ردوبدل میشود.معنی اخوانیات در فرهنگ معین (اِ یّ) [ ع . ] (ص نسب .)
معنی ادبیات در فرهنگ عمید ۱. (ادبی) مجموعه آثار مکتوب منظوم یا منثور که بیانگر عواطف است. ۲. علومی که مربوط به ادب باشد و دربارۀ مسائل ادبی گفتگو کند.معنی
معنی ادوات در فرهنگ عمید ۱. = ادات ۲. [قدیمی] موجبات؛ عوامل.معنی ادوات در فرهنگ معین (اَ دَ) [ ع . ] (اِ.) جِ اَدات ؛ آلت ها، اسباب ها،
معنی اذکار در فرهنگ عمید = ذِکرمعنی اذکار در فرهنگ معین ( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ذکر؛ یاد کردن ها، وردها، دعاها.
نمایش بیشتر