معنی اجود در فرهنگ عمید ۱. نیکوتر؛ خوبتر. ۲. بخشندهتر؛ جوانمردتر.معنی اجود در فرهنگ معین ( اَ وَ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - بهتر، نیکوتر. 2
معنی کلمات
معنی احتراس در فرهنگ عمید ۱. خود را حفظ و نگهداری کردن. ۲. (ادبی) در بدیع، نوعی اطناب که در آن گوینده کسی یا جمعی را از حرف خود مستثنا
معنی احد در فرهنگ عمید ۱. یک؛ یکی. ۲. از نامهای خداوند؛ یگانه؛ یکتا.معنی احد در فرهنگ معین (اَ حَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) یکی ، یک
معنی احسن در فرهنگ عمید خوبتر؛ نیکوتر؛ بهتر. * احسن تقویم: [قدیمی] = احسنالتقویممعنی احسن در فرهنگ معین (اَ سَ) [ ع . ] (ص تف .) نیکوتر، بهتر. ؛به
معنی احماد در فرهنگ عمید ستایش کردن؛ ستودن.معنی احماد در فرهنگ معین ( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ستوده کار شدن . 2 -
معنی اخبیه در فرهنگ عمید = خبامعنی اخبیه در فرهنگ معین (اَ یِ) [ ع . ] (اِ.) ج . خباء. 1 - خرگاه ، خیمه . 2 - یکی
معنی اختلاط در فرهنگ عمید ۱. آمیختن؛ مخلوط شدن؛ درهم شدن؛ درهم آمیختن؛ آمیختگی. ۲. (شیمی) ترکیب شدن دو یا چند جسم با یکدیگر بهطوریکه حتی با میکروسکوپ نتوان اجسام
معنی اخری در فرهنگ عمید ۱. دیگر؛ غیر. ۲. (اسم) آخرت.معنی اخری در فرهنگ معین (اُ را) [ ع . ] (ص .) 1 - دیگر، پسین . 2 -
معنی اخلال در فرهنگ عمید ایجاد بینظمی کردن.معنی اخلال در فرهنگ معین ( اِ) [ ع . ] (مص م .) زیان رسانیدن ، خلل وارد کردن .
معنی اداره در فرهنگ عمید ۱. نهادی دولتی برای انجام کارها و وظایف مشخص که یک رئیس و چند دایره و شعبه دارد و تابع یک وزارتخانه است. ۲. (اسم
معنی ادغام در فرهنگ عمید ۱. درآمیختن چیزی در چیزی؛ در هم کردن. ۲. (زبانشناسی) ترکیب کردن دو حرف هممخرج و بهصورت مشدد درآوردن آن، مانندِ «بتّر» که در اصل
معنی ادیت در فرهنگ عمید = ویرایشمعنی ادیت در فرهنگ معین (اِ) [ انگ . ] (اِمص .) ویرایش .
نمایش بیشتر