معنی ارکیده - فرهنگ معین و عمید

معنی ارکیده – فرهنگ معین و عمید

معنی ارکیده در فرهنگ عمید ۱. نوعی گل سرخ و صورتی که یک گلبرگ آن از دو گلبرگ دیگرش بزرگ‌تر است. ۲. گیاه علفی و زینتی این گل از خانوادۀ ثعلب.معنی ارکیده در فرهنگ معین ...
معنی ارهاق - فرهنگ معین و عمید

معنی ارهاق – فرهنگ معین و عمید

معنی ارهاق در فرهنگ عمید دستور دادن به کسی بیش از طاقت وی؛ تکلیف به کار مشکل؛ تحمیل بیش از طاقت.معنی ارهاق در فرهنگ معین ( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ...
معنی ازدیاد - فرهنگ معین و عمید

معنی ازدیاد – فرهنگ معین و عمید

معنی ازدیاد در فرهنگ عمید زیاد شدن؛ افزون شدن؛ افزونی؛ افزایش.معنی ازدیاد در فرهنگ معین ( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .)زیاد کردن ، افزودن . 2 - (مص ل ...
معنی ازهار - فرهنگ معین و عمید

معنی ازهار – فرهنگ معین و عمید

معنی ازهار در فرهنگ عمید شکوفه‌ها.معنی ازهار در فرهنگ معین ( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ زهر و زهرة ؛ شکوفه ها، گل ها ...
معنی اساسی - فرهنگ معین و عمید

معنی اساسی – فرهنگ معین و عمید

معنی اساسی در فرهنگ عمید ۱. بنیادی: کار اساسی. ۲. اصلی: تفاوت اساسی.معنی اساسی در فرهنگ معین ( اَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب .)بنیادین ، اصولی ...
معنی اسبال - فرهنگ معین و عمید

معنی اسبال – فرهنگ معین و عمید

معنی اسبال در فرهنگ عمید باریدن باران.معنی اسبال در فرهنگ معین ( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) باران باریدن . 2 - بسیار سخن گفتن بر کسی . 3 ...
معنی اجور - فرهنگ معین و عمید

معنی اجور – فرهنگ معین و عمید

معنی اجور در فرهنگ عمید = اجرمعنی اجور در فرهنگ معین ( اُ) [ ع . ] (اِ.) جِ اَجر؛ اجرها، اجرت ها ...
معنی احتراق - فرهنگ معین و عمید

معنی احتراق – فرهنگ معین و عمید

معنی احتراق در فرهنگ عمید ۱. آتش گرفتن؛ سوختن. ۲. (نجوم) [قدیمی] نهان شدن یکی از سیارات زحل، مشتری، مریخ، زهره، و عطارد در زیر شعاع خورشید یا مقارنۀ خورشید با یکی از آن پنج ...
معنی احداث - فرهنگ معین و عمید

معنی احداث – فرهنگ معین و عمید

معنی احداث در فرهنگ عمید = حدثمعنی احداث در فرهنگ معین ( اَ) [ ع . ] (اِ. ص .) جِ حدث . 1 - نوها، تازه ها، هر چیز تازه و نو پدید آمده ...
معنی احسنت - فرهنگ معین و عمید

معنی احسنت – فرهنگ معین و عمید

معنی احسنت در فرهنگ عمید هنگام مدح و تحسین به کار می‌رود؛ خوب کردی؛ کار نیکو کردی؛ مرحبا؛ آفرین.معنی احسنت در فرهنگ معین (اَ سَ) [ ع . ] (شب جم .) آفرین (بر تو، ...
معنی احماض - فرهنگ معین و عمید

معنی احماض – فرهنگ معین و عمید

معنی احماض در فرهنگ عمید مزاح کردن.معنی احماض در فرهنگ معین ( اِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - از حالی به حال دیگر گشتن . 2 - شوخی و مزاح کردن ...
معنی اخت - فرهنگ معین و عمید

معنی اخت – فرهنگ معین و عمید

معنی اخت در فرهنگ عمید ۱. همدم؛ مٲنوس. ۲. [قدیمی] قرین؛ مانند. * اخت شدن (آمدن): (مصدر لازم) مٲنوس شدن.معنی اخت در فرهنگ معین (اُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - خواهر، همشیره ...