معنی اراذل - فرهنگ معین و عمید

معنی اراذل – فرهنگ معین و عمید

معنی اراذل در فرهنگ عمید مردم پست و فرومایهمعنی اراذل در فرهنگ معین (اَ ذِ) [ ع . ] (ص .) جِ ارذل ؛ ناکسان ، زبونان ، مردم پست ...
معنی ارتجاع - فرهنگ معین و عمید

معنی ارتجاع – فرهنگ معین و عمید

معنی ارتجاع در فرهنگ عمید ۱. بازگشتن به حال اول؛ برگشتن. ۲. [مجاز] ضدیت و مخالفت با تجدد جامعه و تمایل به اوضاع قدیمی.معنی ارتجاع در فرهنگ معین (اِ تِ) [ ع . ] 1 ...
معنی ارتنگ - فرهنگ معین و عمید

معنی ارتنگ – فرهنگ معین و عمید

معنی ارتنگ در فرهنگ عمید = ارژنگمعنی ارتنگ در فرهنگ معین (اَ تَ) (اِ.) نک ارژنگ ...
معنی ارجنه - فرهنگ معین و عمید

معنی ارجنه – فرهنگ معین و عمید

معنی ارجنه در فرهنگ عمید نوایی از موسیقی قدیم ایرانی: گه نوای هفت‌گنج و گه نوای گنجِ‌ گاو / گه نوای دیف ‌رخش و گه نوای ارجنه (منوچهری: ۹۷).معنی ارجنه در فرهنگ معین (اَ جَ ...
معنی ارزانی - فرهنگ معین و عمید

معنی ارزانی – فرهنگ معین و عمید

معنی ارزانی در فرهنگ عمید ۱. ارزان بودن؛ کم‌بهایی. ۲. عطا؛ بخشش. ۳. (اسم) پیشکش. ۴. (صفت نسبی، منسوب به ارزان) درخور؛ لایق؛ شایسته؛ مستحق. ۵. (صفت نسبی، منسوب به ارزان) فقیر؛ درویش: به ارزانیان ...
معنی ارسی دوز - فرهنگ معین و عمید

معنی ارسی دوز – فرهنگ معین و عمید

معنی ارسی دوز در فرهنگ عمید کفش‌دوزی که ارسی می‌دوزد.معنی ارسی دوز در فرهنگ معین ( ~.) (اِفا.) کفشگر، کفش دوز ...
معنی ارغون - فرهنگ معین و عمید

معنی ارغون – فرهنگ معین و عمید

معنی ارغون در فرهنگ عمید = ارغنونمعنی ارغون در فرهنگ معین ( اَ ) (ص .) اسب تند و تیز ...
معنی ارمک - فرهنگ معین و عمید

معنی ارمک – فرهنگ معین و عمید

معنی ارمک در فرهنگ عمید گیاهی بوته‌ای یا درختچه‌ای از خانوادۀ بازدانگان که از آن ماده‌ای دارویی به نام افدرین به دست می‌آید؛ ریش‌بز.معنی ارمک در فرهنگ معین ( اُ مَ) ( اِ.) نام چند ...
معنی ازاحت - فرهنگ معین و عمید

معنی ازاحت – فرهنگ معین و عمید

معنی ازاحت در فرهنگ عمید دور کردن؛ زایل کردن؛ از میان بردن.معنی ازاحت در فرهنگ معین (اِ حَ) [ ع . ازاحة ] (مص م .) 1 - دور کردن . 2 - زایل کردن ...
معنی ازگیل - فرهنگ معین و عمید

معنی ازگیل – فرهنگ معین و عمید

معنی ازگیل در فرهنگ عمید ۱. میوه‌ای کروی‌شکل، گوشتالو، قهوه‌ای‌رنگ، شیرین، و کمی گس. ۲. درختچۀ خاردار و جنگلی این میوه با گل‌های سفید.معنی ازگیل در فرهنگ معین ( اَ ) (اِ.) 1 - درختچه ...
معنی اژدر - فرهنگ معین و عمید

معنی اژدر – فرهنگ معین و عمید

معنی اژدر در فرهنگ عمید ۱. در افسانه‌ها ماری بسیار‌بزرگ که از دهانش آتش بیرون می‌آمد؛ اژدها. ۲. (نظامی) نوعی موشک زیرآبی که پس از برخورد به هدف منفجر می‌شود.معنی اژدر در فرهنگ معین (اَ ...
معنی اسانس - فرهنگ معین و عمید

معنی اسانس – فرهنگ معین و عمید

معنی اسانس در فرهنگ عمید ماده‌ای معطر به شکل مایع یا روغن فرّار که از بعضی مواد گیاهی یا حیوانی و یا به‌طور مصنوعی گرفته می‌شود: اسانس نعنا.معنی اسانس در فرهنگ معین ( اِ ) ...