معنی کلمات
معنی آشامنده – فرهنگ عمید
معنی آشامنده در فرهنگ عمید کسی که نوشیدنی بیاشامد؛ نوشنده ...
معنی آشفته مو – فرهنگ عمید
معنی آشفته مو در فرهنگ عمید کسی که موهای پریشان دارد؛ ژولیدهمو ...
معنی آشوری – فرهنگ عمید
معنی آشوری در فرهنگ عمید ۱. مربوط به آشور. ۲. از مردم آشور. ۳. طایفۀ نصاری از نژاد سامی که در ترکیه و ایران به سر میبرند؛ آسوری. ۴. (اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای حامی ...
معنی آکسته – فرهنگ عمید
معنی آکسته در فرهنگ عمید ۱. بسته؛ بندشده. ۲. آویخته ...
معنی آگاهیدن – فرهنگ عمید
معنی آگاهیدن در فرهنگ عمید آگاه شدن؛ باخبر شدن؛ خبر یافتن ...
معنی آلغدن – فرهنگ عمید
معنی آلغدن در فرهنگ عمید ۱. خشم گرفتن؛ خشمگین شدن. ۲. (مصدر متعدی) حریص شدن ...
معنی آمادن – فرهنگ عمید
معنی آمادن در فرهنگ عمید ۱. آماده ساختن؛ آماده کردن؛ مهیا کردن؛ فراهم کردن؛ ساختن؛ بسیجیدن. ۲. آراستن. ۳. (مصدر لازم) آماده شدن؛ مهیا شدن ...
معنی آمدنی – فرهنگ عمید
معنی آمدنی در فرهنگ عمید ۱. آنکه یا آنچه احتمال آمدن او هست. ۲. (صفت) آنکه خواهد آمد ...