معنی کلمات
معنی آمده – فرهنگ عمید
معنی آمده در فرهنگ عمید ۱. رسیده؛ وارد. ۲. آنکه وارد شده. ۳. آنچه روی داده: زآمده شادمان بباید بود / وز گذشته نکرد باید یاد (رودکی: ۴۹۵) ...
معنی آمونیم – فرهنگ عمید
معنی آمونیم در فرهنگ عمید بنیان مثبت موجود در املاح آمونیاک که تا کنون به حالت آزاد به دست نیامده و خواص آن بسیار شبیه سدیم و پتاسیم است ...
معنی آنتیموان – فرهنگ عمید
معنی آنتیموان در فرهنگ عمید فلزی سفید و درخشنده که در معدن بهصورت ترکیب با گوگرد به دست میآید و در ساخت حروف چاپ، طب، و داروسازی به کار میرود ...
معنی آنی – فرهنگ عمید
معنی آنی در فرهنگ عمید ۱. موقت؛ موقتی. ۲. فوری؛ بیدرنگ ...
معنی آهختن – فرهنگ عمید
معنی آهختن در فرهنگ عمید = آهیختن: چو آهخت خورْ تیغ زرین ز بر / نهان کرد از او ماهِ سیمین سپر (اسدی: ۲۶۲) ...
معنی آئرودینامیک – فرهنگ عمید
معنی آئرودینامیک در فرهنگ عمید شعبهای از علم دینامیک که دربارۀ حرکت هوا و گازها و نیروهایی که از این حرکت تولید میشود و بهخصوص در ساختمان هواپیماهای بسیارتندرو و موشکها کاربرد دارد ...
معنی اتقا – فرهنگ عمید
معنی اتقا در فرهنگ عمید پرهیز کردن؛ حذر کردن؛ خویش را نگهداشتن؛ پرهیزکاری ...