معنی کلمات
معنی آزرده خاطر – فرهنگ عمید
معنی آزرده خاطر در فرهنگ عمید رنجیده؛ ملول؛ دلتنگ ...
معنی آسان گوار – فرهنگ عمید
معنی آسان گوار در فرهنگ عمید غذایی که زود هضم شود؛ سریعالهضم؛ سریعالانهضام ...
معنی آش بچگان – فرهنگ عمید
معنی آش بچگان در فرهنگ عمید = جند۱ * جند بیدستر ...
معنی آشمیدن – فرهنگ عمید
معنی آشمیدن در فرهنگ عمید نوشیدن: خوشدل شد و آرمید با او / هم خورد و هم آشمید با او (نظامی۳: ۴۱۶) ...
معنی آش ولاش – فرهنگ عمید
معنی آش ولاش در فرهنگ عمید ۱. [عامیانه] متلاشی؛ ازهمپاشیده. ۲. [عامیانه] مرداری که از هم پاشیده و متلاشی شده. ۳. زخم و جراحت که پر از چرک شده باشد. ۴. مضطرب؛ بسیارناراحت ...
معنی آفرینش – فرهنگ عمید
معنی آفرینش در فرهنگ عمید ۱. عمل آفریدن؛ خلقت. ۲. کار و اثری که از نتیجۀ این عمل به وجود میآید. ۳. قضاوقدر؛ تقدیر. ۴. چگونگی خلقت ...
معنی آکن – فرهنگ عمید
معنی آکن در فرهنگ عمید ۱. = آکندن ۲. آکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پشمآکن ...