معنی کلمات

معنی آهازیده در فرهنگ عمید آهخته؛ آخته؛ برکشیده؛ قدکشیده ...

معنی آهن گداز در فرهنگ عمید آن‌که یا آنچه آهن را ذوب می‌کند؛ گدازندۀ آهن ...

معنی آیریا در فرهنگ عمید = آریا۱ ...

معنی ابالسه در فرهنگ عمید = ابلیس ...

معنی ابریشمی در فرهنگ عمید ۱. آنچه از ابریشم بافته یا ساخته شده باشد. ۲. (اسم، صفت نسبی) ابریشم‌فروش. ۳. مانند ابریشم؛ نرم. ۴. (اسم) (پزشکی) = کاپوت ...

معنی ابوجهل در فرهنگ عمید = هندوانه * هندوانۀ ابوجهل ...

معنی اتفاقا در فرهنگ عمید ۱. ازقضا. ۲. بی‌سابقه؛ ناگهانی. ۳. برای تٲکید نفی آورده می‌شود: اتفاقاً، این‌طور نیست. ۴. همگی؛ تماماً ...

معنی اثمد در فرهنگ عمید سرمه؛ سنگ سرمه ...

معنی اجری خوار در فرهنگ عمید کسی که مقرری دریافت می‌کند؛ اجری‌خور؛ جیره‌خور؛ راتبه‌خور ...

معنی احبا در فرهنگ عمید = حبیب ...

معنی احسن القصص در فرهنگ عمید ۱. بهترین قصه‌ها. ۲. نام دیگر سورۀ یوسف در قرآن مجید ...

معنی احیانا در فرهنگ عمید ۱. گهگاه. ۲. اتفاقاً. ۳. احتمالاً ...