معنی آلتون تمغا - فرهنگ عمید

معنی آلتون تمغا – فرهنگ عمید

معنی آلتون تمغا در فرهنگ عمید مُهر و اثر مُهری که پادشاهان مغول و ایلخانان با آب زر روی فرمان‌های مخصوصِ عطایا می‌زدند ...
معنی آلیزنده - فرهنگ عمید

معنی آلیزنده – فرهنگ عمید

معنی آلیزنده در فرهنگ عمید ۱. جست‌وخیزکننده: چو آلیزنده شد در مرغزاری / نباشد بر دلش از باز باری (ابوشکور: شاعران بی‌دیوان: ۹۰). ۲. اسب یا استر که جست‌وخیز کند و آلیز بزند ...
معنی آمبریولوژی - فرهنگ عمید

معنی آمبریولوژی – فرهنگ عمید

معنی آمبریولوژی در فرهنگ عمید = جنین‌شناسی ...
معنی آموزان - فرهنگ عمید

معنی آموزان – فرهنگ عمید

معنی آموزان در فرهنگ عمید در حال آموختن ...
معنی آنتراسن - فرهنگ عمید

معنی آنتراسن – فرهنگ عمید

معنی آنتراسن در فرهنگ عمید جسمی جامد و متبلور که از قطران زغال‌سنگ به وجود می‌آید و در تهیۀ بعضی مواد رنگی به کار می‌رود ...
معنی آنگلوساکسون - فرهنگ عمید

معنی آنگلوساکسون – فرهنگ عمید

معنی آنگلوساکسون در فرهنگ عمید ۱. نام عمومی قبایل ژرمنی شامل آنگل‌ها، ژوت‌ها و ساکسون‌ها که در قرن ششم میلادی بریتانیا را تصرف کردند. ۲. مردم انگلیسی‌زبان ساکن در آمریکا، انگلستان، و سایر مناطق ...
معنی آویزگن - فرهنگ عمید

معنی آویزگن – فرهنگ عمید

معنی آویزگن در فرهنگ عمید ۱. درآویخته. ۲. آن‌که به هرکس یا به هر‌چیز درآویزد. ۳. آن‌که باعجز و لابه و التماس چیزی بخواهد ...
معنی آهن کار - فرهنگ عمید

معنی آهن کار – فرهنگ عمید

معنی آهن کار در فرهنگ عمید پیشه‌وری که آلات و ادوات آهنی می‌سازد؛ آهنگر؛ آهن‌کوب ...
معنی آهوخرام - فرهنگ عمید

معنی آهوخرام – فرهنگ عمید

معنی آهوخرام در فرهنگ عمید آن‌که مانند آهو راه برود ...
معنی اباحه - فرهنگ عمید

معنی اباحه – فرهنگ عمید

معنی اباحه در فرهنگ عمید ۱. مباح کردن؛ حلال دانستن؛ جایز شمردن؛ روا دانستن. ۲. مشترک دانستن اموال و املاک ...
معنی ابروکمان - فرهنگ عمید

معنی ابروکمان – فرهنگ عمید

معنی ابروکمان در فرهنگ عمید آن‌که ابرویی به شکل کمان دارد ...
معنی ابوالبشر - فرهنگ عمید

معنی ابوالبشر – فرهنگ عمید

معنی ابوالبشر در فرهنگ عمید ۱. پدر بشر؛ پدر آدمیان؛ اولین آدم. ۲. کنیۀ حضرت آدم ...