معنی کلمات
معنی اسقف نشین – فرهنگ عمید
معنی اسقف نشین در فرهنگ عمید قلمرو ریاست یک اسقف ...
معنی اسمیوم – فرهنگ عمید
معنی اسمیوم در فرهنگ عمید عنصر فلزی سخت از گروه پلاتین که در معادن طلای سفید به دست میآید و برای ساختن سر قلم خودنویس و سوزن گرامافون به کار میرود ...
معنی اسیدکلریدریک – فرهنگ عمید
معنی اسیدکلریدریک در فرهنگ عمید گازی اشتعالناپذیر، بیرنگ، با بوی تند، و محلول در آب که به دلیل خاصیت خورندگی برای باز کردن لولههای فاضلاب و پاک کردن رسوبات بهکار میرود؛ جوهر نمک ...
معنی اشتها – فرهنگ عمید
معنی اشتها در فرهنگ عمید ۱. میل به غذا داشتن؛ آرزوی طعام. ۲. [قدیمی] خواستن چیزی؛ آرزو داشتن؛ آرزوی چیزی کردن ...
معنی آب بازان – فرهنگ عمید
معنی آب بازان در فرهنگ عمید تیرهای از پستانداران دریایی، مانند بالِن، دلفین، و کاشالوت ...
معنی آب دستی – فرهنگ عمید
معنی آب دستی در فرهنگ عمید چابکی و تردستی در کار؛ مهارت: چنان در لطف بودش آبدستی / که بر آب از لطافت نقش بستی (نظامی۲: ۱۲۸) ...
معنی آبشامه – فرهنگ عمید
معنی آبشامه در فرهنگ عمید پردهای که روی احشا و قلب و ششها را پوشانیده و از دو لایۀ نازک تشکیل شده است ...
معنی آب نگاری – فرهنگ عمید
معنی آب نگاری در فرهنگ عمید علمی که دربارۀ آبهای سطح زمین و وضع و مقدار و چگونگی آنها و جریان آب رودخانهها و دریاچهها و دریاها بحث میکند ...
معنی آتش خوار – فرهنگ عمید
معنی آتش خوار در فرهنگ عمید ۱. خورندۀ آتش. ۲. ویژگی جانوران افسانهای که آتش در دهان داشتند. ۳. (اسم) شترمرغ. δ زیرا قدما آن را خورندۀ آتش میدانستند. ۴. [قدیمی، مجاز] ظالم؛ ستمکار؛ حرامخوار ...