معنی کلمات
معنی اخگرستان – فرهنگ عمید
معنی اخگرستان در فرهنگ عمید جای اخگر؛ جای افروختن آتش؛ کانون؛ آتشدان؛ جای سوختن ...
معنی اخینوس – فرهنگ عمید
معنی اخینوس در فرهنگ عمید گیاهی با گلهای سفید، دانههای سیاهرنگ ریز، و شاخههای کوتاه آبدار که معمولاً در کنار جویها میروید ...
معنی اذاعت – فرهنگ عمید
معنی اذاعت در فرهنگ عمید ۱. فاش کردن؛ آشکار کردن. ۲. پراکنده کردن ...
معنی ارزشمند – فرهنگ عمید
معنی ارزشمند در فرهنگ عمید ۱. باارزش؛ گرانبها. ۲. ارجمند؛ عزیز؛ گرامی ...
معنی ازآن کجا – فرهنگ عمید
معنی ازآن کجا در فرهنگ عمید = زیرا: تنم خمیده چو ذال است ازآنکجا زلفت / به دال ماند و خالت چو نقطه بر سر ذال (امیرمعزی: لغتنامه: ازآنکجا) ...
معنی اسپاس دار – فرهنگ عمید
معنی اسپاس دار در فرهنگ عمید سپاسگزار: هم حقشناس باشد هم حقگزار باشد / هم در بدی و نیکی اسپاسدار باشد (منوچهری: ۱۹) ...
معنی استاژ – فرهنگ عمید
معنی استاژ در فرهنگ عمید دورهای که داوطلب شغل، در اداره یا مؤسسهای برای فراگرفتن کار میگذراند؛ کارآموزی ...
معنی استدلالی – فرهنگ عمید
معنی استدلالی در فرهنگ عمید ۱. مربوط به استدلال. ۲. [مقابلِ کشفی و شهودی] مبتنی بر دلیل و استدلال: حرفهای استدلالی. ۳. (اسم، صفت) کسی که همواره به دلیل و استدلال تمسک میجوید؛ طرفدار منطق ...