معنی کلمات
معنی اسن – فرهنگ عمید
معنی اسن در فرهنگ عمید ۱. واژگونه. ۲. جامۀ باژگونه؛ جامۀ وارو. ۳. خربزۀ نارس ...
معنی اسیدلاکتیک – فرهنگ عمید
معنی اسیدلاکتیک در فرهنگ عمید اسیدی بیرنگ، بیبو، ترش، محلول در آب و الکل که از شیر بریدۀ ترشیده استخراج میشود و در داروسازی، چسبسازی، نساجی، و دباغی چرم به کار میرود ...
معنی اشترابه – فرهنگ عمید
معنی اشترابه در فرهنگ عمید نوعی جامۀ پشمین که از پشم شتر میبافتهاند ...
معنی آب بازان – فرهنگ عمید
معنی آب بازان در فرهنگ عمید تیرهای از پستانداران دریایی، مانند بالِن، دلفین، و کاشالوت ...
معنی آب دستی – فرهنگ عمید
معنی آب دستی در فرهنگ عمید چابکی و تردستی در کار؛ مهارت: چنان در لطف بودش آبدستی / که بر آب از لطافت نقش بستی (نظامی۲: ۱۲۸) ...
معنی آبشامه – فرهنگ عمید
معنی آبشامه در فرهنگ عمید پردهای که روی احشا و قلب و ششها را پوشانیده و از دو لایۀ نازک تشکیل شده است ...
معنی آب نگاری – فرهنگ عمید
معنی آب نگاری در فرهنگ عمید علمی که دربارۀ آبهای سطح زمین و وضع و مقدار و چگونگی آنها و جریان آب رودخانهها و دریاچهها و دریاها بحث میکند ...
معنی آتش خوار – فرهنگ عمید
معنی آتش خوار در فرهنگ عمید ۱. خورندۀ آتش. ۲. ویژگی جانوران افسانهای که آتش در دهان داشتند. ۳. (اسم) شترمرغ. δ زیرا قدما آن را خورندۀ آتش میدانستند. ۴. [قدیمی، مجاز] ظالم؛ ستمکار؛ حرامخوار ...
معنی آتش مزاج – فرهنگ عمید
معنی آتش مزاج در فرهنگ عمید ۱. سوزاننده. ۲. [مجاز] دارای غریزۀ شدید جنسی؛ آتشیمزاج ...
معنی آخورسالار – فرهنگ عمید
معنی آخورسالار در فرهنگ عمید رئیس و بزرگتر کارکنان اسطبل؛ میرآخور؛ آخوربد ...
معنی آذرسنج – فرهنگ عمید
معنی آذرسنج در فرهنگ عمید دستگاهی برای سنجش درجۀ انبساط فلزات و حرارت آتش که بر اساس تغییر رنگ مادۀ دستگاه یا تغییر جریان برق کار میکند؛ حرارتسنج؛ پیرومتر ...