معنی کلمات
معنی آشکوخیده – فرهنگ عمید
معنی آشکوخیده در فرهنگ عمید لغزیده؛ بهسردرآمده؛ سکندریخورده: چون بگردد پای او از پایدار / آشکوخیده بماند همچنان (رودکی: ۵۰۹) ...
معنی آشوفته – فرهنگ عمید
معنی آشوفته در فرهنگ عمید ۱. بههمبرآمده؛ خشمگین. ۲. شوریده؛ پریشانحال ...
معنی آغرده – فرهنگ عمید
معنی آغرده در فرهنگ عمید ۱. نمدیده؛ خیسیده. ۲. آشامیده ...
معنی آفرین خوان – فرهنگ عمید
معنی آفرین خوان در فرهنگ عمید آفرینگو؛ ستایشکننده ...
معنی آلام دلی – فرهنگ عمید
معنی آلام دلی در فرهنگ عمید درختی با برگهای دندانهدار، گلهای سفید، میوۀ خوراکی خاکستریرنگ خالدار، که در جنگلهای مازندران میروید ...
معنی آلکالوئید – فرهنگ عمید
معنی آلکالوئید در فرهنگ عمید مادۀ آلی مرکب از کربن و هیدروژن و نیتروژن و گاهی اکسیژن که از بعضی گیاهها استخراج میشود. دارای خواص بازها و اغلب اقسام آن از سمهای مهلک است، مانند ...
معنی آمده – فرهنگ عمید
معنی آمده در فرهنگ عمید ۱. رسیده؛ وارد. ۲. آنکه وارد شده. ۳. آنچه روی داده: زآمده شادمان بباید بود / وز گذشته نکرد باید یاد (رودکی: ۴۹۵) ...
معنی آمونیم – فرهنگ عمید
معنی آمونیم در فرهنگ عمید بنیان مثبت موجود در املاح آمونیاک که تا کنون به حالت آزاد به دست نیامده و خواص آن بسیار شبیه سدیم و پتاسیم است ...
معنی آنتیموان – فرهنگ عمید
معنی آنتیموان در فرهنگ عمید فلزی سفید و درخشنده که در معدن بهصورت ترکیب با گوگرد به دست میآید و در ساخت حروف چاپ، طب، و داروسازی به کار میرود ...