معنی کلمات
معنی آهنجنده – فرهنگ عمید
معنی آهنجنده در فرهنگ عمید بیرونکننده؛ برآورنده؛ برکشنده ...
معنی آهنی – فرهنگ عمید
معنی آهنی در فرهنگ عمید ۱. چیزی که از آهن ساخته شده باشد؛ از جنس آهن. ۲. [قدیمی، مجاز] نیرومند: برافراشتم گرز سیصدمنی / برانگیختم بارۀ آهنی (فردوسی۲: ۱۹۹) ...
معنی ابطحی – فرهنگ عمید
معنی ابطحی در فرهنگ عمید از القاب پیامبر اسلام: شعر حسانبن ثابت را به خوشطبعی شنود / پادشاه دین رسول ابطحی خیرالانام (سوزنی: ۲۶۶) ...
معنی اپرویز – فرهنگ عمید
معنی اپرویز در فرهنگ عمید ۱. پیروز؛ مظفر؛ فاتح. ۲. عزیز؛ گرامی ...
معنی اتمی – فرهنگ عمید
معنی اتمی در فرهنگ عمید ۱. (فیزیک) مربوط به اتم: انرژی اتمی. ۲. ویژگی نوعی سنگ مصنوعی گرانقیمت که در جواهرسازی به کار میرود: نگین اتمی ...
معنی اجاره بندی – فرهنگ عمید
معنی اجاره بندی در فرهنگ عمید تعیین میزان اجارۀ یک یا چند مستغل ...
معنی احتما – فرهنگ عمید
معنی احتما در فرهنگ عمید پرهیز کردن بیمار از خوردن چیزی که برایش ضرر دارد ...