معنی اشترگیا - فرهنگ عمید

معنی اشترگیا – فرهنگ عمید

معنی اشترگیا در فرهنگ عمید = خارشتر ...
معنی آباد جای - فرهنگ عمید

معنی آباد جای – فرهنگ عمید

معنی آباد جای در فرهنگ عمید جای آباد؛ آبادبوم؛ هر جای آباد که در آن آب و گیاه و مردم باشند: چنین داد پاسخ که آبادجای / نیابی مگر باشدت رهنمای (فردوسی: ۶/۱۶۷) ...
معنی آب خواره - فرهنگ عمید

معنی آب خواره – فرهنگ عمید

معنی آب خواره در فرهنگ عمید هر ظرفی که با آن آب یا شراب می‌خوردند ...
معنی آب سنج - فرهنگ عمید

معنی آب سنج – فرهنگ عمید

معنی آب سنج در فرهنگ عمید آلتی برای اندازه‌گیری وزن مخصوص مایعات؛ هیدرومتر ...
معنی آبله کوبان - فرهنگ عمید

معنی آبله کوبان – فرهنگ عمید

معنی آبله کوبان در فرهنگ عمید مراسمی به مناسبت آبله‌کوبی کودکان ...
معنی آتش خانه - فرهنگ عمید

معنی آتش خانه – فرهنگ عمید

معنی آتش خانه در فرهنگ عمید ۱. کوره. ۲. جای روشن کردن آتش. ۳. آن قسمت از ماشین یا کارخانه که مواد سوختنی در آن ریخته می‌شود و آتش می‌گیرد. ۴. آتشکده. ۵. اسلحه‌خانه ...
معنی آتشکار - فرهنگ عمید

معنی آتشکار – فرهنگ عمید

معنی آتشکار در فرهنگ عمید ۱. کسی که با آتش کار می‌کند مانند آهنگر، کوره‌پز، گلخن‌تاب. ۲. کارگری که در کارخانه مٲمور ریختن سوخت در آتشخانه و روشن کردن آن است ...
معنی آخربین - فرهنگ عمید

معنی آخربین – فرهنگ عمید

معنی آخربین در فرهنگ عمید آن‌که به عاقبت کاری بیندیشد و نتیجۀ آن را از پیش دریابد؛ عاقبت‌اندیش: آخر هر گریه آخر خنده‌ای‌ست / مرد آخربین مبارک بنده‌ای‌ست (مولوی: ۶۸) ...
معنی آدنوئید - فرهنگ عمید

معنی آدنوئید – فرهنگ عمید

معنی آدنوئید در فرهنگ عمید ۱. بافت لنفی که در مخاط فوقانی حلق به‌ویژه در لوزه‌ها وجود دارد و عفونت و تورم آن باعث بلع دردناک و سختی تنفس می‌شود. ۲. ورم بیش از حد ...
معنی آراینده - فرهنگ عمید

معنی آراینده – فرهنگ عمید

معنی آراینده در فرهنگ عمید ۱. آرایش‌دهنده. ۲. زینت‌دهنده ...
معنی آرکئوزوئیک - فرهنگ عمید

معنی آرکئوزوئیک – فرهنگ عمید

معنی آرکئوزوئیک در فرهنگ عمید اولین دوره از دوران زمین‌شناسی پرکامبرین که آثار حیات در آن دیده نشده است ...
معنی آزارش - فرهنگ عمید

معنی آزارش – فرهنگ عمید

معنی آزارش در فرهنگ عمید آزار؛ آزردگی؛ رنجش: چنان داشتم ملک را پیش و پس / که آزارشی نامد از کس به کس (نظامی۵: ۱۴/۹) ...