معنی کلمات
معنی آب چر – فرهنگ عمید
معنی آب چر در فرهنگ عمید ۱. ویژگی هریک از پرندگانی که غذای خود را از درون آب بهدست میآورند. ۲. (اسم) = علفچر ...
معنی آب کاری – فرهنگ عمید
معنی آب کاری در فرهنگ عمید ۱. شغل و عمل آبکار. ۲. آب دادن فلزات. ۳. (اسم) محلی که در آن آبکاری میکنند ...
معنی آتش انگیز – فرهنگ عمید
معنی آتش انگیز در فرهنگ عمید ۱. کسی که آتش روشن کند؛ آتشافروز. ۲. (صفت) [مجاز] ویژگی کسی که سخنان تند و زننده بگوید که باعث خشم و غضب دیگران شود: آن دلشده زآن فسانه ...
معنی آتش سوز – فرهنگ عمید
معنی آتش سوز در فرهنگ عمید ۱. چیزی که در آتش سوخته باشد. ۲. برافروزندۀ آتش. ۳. حریق؛ آتشسوزی: بر «آتشسوز» گرد آید همه کس / تو هم فریاد آتشسوز من رس (فخرالدیناسعد: ۳۰۷) ...
معنی آدم نمایان – فرهنگ عمید
معنی آدم نمایان در فرهنگ عمید تیرهای از حیوانات پستاندار از قبیل میمونها که شبیه انسان هستند ...
معنی آراب – فرهنگ عمید
معنی آراب در فرهنگ عمید عضوها؛ اندامها. * آراب سبعه: (فقه) هفت موضع از بدن که هنگام سجده بر زمین میرسد و عبارت است از پیشانی، دو کف دست، دو سر زانو، و دو انگشت ...
معنی آرزومندانه – فرهنگ عمید
معنی آرزومندانه در فرهنگ عمید ۱. به حال آرزومندی. ۲. مانند آرزومندان ...
معنی آزادکرد – فرهنگ عمید
معنی آزادکرد در فرهنگ عمید آزادکرده؛ آزادشده: من آزاد آزادکردان اویم / که بندهست چون من هزاران هزارش (ناصرخسرو: ۳۳۷) ...
معنی آزمونه – فرهنگ عمید
معنی آزمونه در فرهنگ عمید ۱. لولههایی که در آزمایشگاه هنگام آزمایش به کار میبرند؛ لولۀ امتحان. ۲. سئوالهای چندگزینهای برای سنجیدن دانش کسی؛ تست ...
معنی آسایش جو – فرهنگ عمید
معنی آسایش جو در فرهنگ عمید ۱. آسایشطلب؛ آسایشخواه؛ آنکه آسایش میخواهد. ۲. آنکه دربند تنآسایی است ...