معنی کلمات
معنی آناغالس – فرهنگ عمید
معنی آناغالس در فرهنگ عمید گیاهی زینتی با گلهای ستارهشکل که مصرف دارویی هم دارد ...
معنی آورنده – فرهنگ عمید
معنی آورنده در فرهنگ عمید کسی که چیزی با خود بیاورد ...
معنی آهن دلی – فرهنگ عمید
معنی آهن دلی در فرهنگ عمید سختدلی یا شکیبایی و مقاومت: گفتم آهندلی کنم چندی / ندهم دل به هیچ دلبندی (سعدی۲: ۵۶۴) ...
معنی آینه کاری – فرهنگ عمید
معنی آینه کاری در فرهنگ عمید زینت دادن سقف یا دیوارهای داخل ساختمان با چسباندن قطعههای کوچک آیینه به شکلهای هندسی ...
معنی ابرا – فرهنگ عمید
معنی ابرا در فرهنگ عمید ۱. (حقوق) چشمپوشی طلبکار از طلب. ۲. [قدیمی] بیزار کردن؛ بری کردن. ۳. [قدیمی] از بیماری رهاندن؛ شفا دادن ...
معنی ابنا – فرهنگ عمید
معنی ابنا در فرهنگ عمید = ابن * ابنای بشر: آدمیزادگان. * ابنای جنس: [قدیمی] همجنسان. * ابنای روزگار (عصر، زمان، دهر): [قدیمی، مجاز] مردم همعصر؛ مردم روزگار ...
معنی اتوکلاو – فرهنگ عمید
معنی اتوکلاو در فرهنگ عمید دستگاهی شبیه دیگ فلزی با دیوارۀ ضخیم و سرپوش بیمنفذ برای ضدعفونی کردن لوازم جراحی و زخمبندی بهوسیلۀ فشار بخار ...
معنی اجازه – فرهنگ عمید
معنی اجازه در فرهنگ عمید ۱. موافقت کردن با انجام کاری که کسی قصد انجام آن را دارد؛ رخصت دادن؛ اذن؛ رخصت. ۲. (شبه جمله) کلمهای که با ادای آن موافقت کسی را برای انجام ...