معنی ادونیس - فرهنگ عمید

معنی ادونیس – فرهنگ عمید

معنی ادونیس در فرهنگ عمید = آدنیس ...
معنی اراقم - فرهنگ عمید

معنی اراقم – فرهنگ عمید

معنی اراقم در فرهنگ عمید = ارقم ...
معنی ارتقا - فرهنگ عمید

معنی ارتقا – فرهنگ عمید

معنی ارتقا در فرهنگ عمید ۱. پیشرفت؛ ترقی. ۲. به پایۀ بالاتر رسیدن ...
معنی ارزان فروش - فرهنگ عمید

معنی ارزان فروش – فرهنگ عمید

معنی ارزان فروش در فرهنگ عمید کسی که چیزی را به بهای ارزان می‌فروشد ...
معنی ارکون - فرهنگ عمید

معنی ارکون – فرهنگ عمید

معنی ارکون در فرهنگ عمید ۱. دهقان؛ کشاورز بزرگ. ۲. رئیس و پیشوا. ۳. قاضی بزرگ. ۴. مهتر ترسایان؛ پیشوای مسیحی ...
معنی اریحی - فرهنگ عمید

معنی اریحی – فرهنگ عمید

معنی اریحی در فرهنگ عمید جوانمرد ...
معنی ازخودگذشته - فرهنگ عمید

معنی ازخودگذشته – فرهنگ عمید

معنی ازخودگذشته در فرهنگ عمید ازجان‌گذشته؛ فداکار ...
معنی اسب سواری - فرهنگ عمید

معنی اسب سواری – فرهنگ عمید

معنی اسب سواری در فرهنگ عمید ۱. بر اسب سوار‌ شدن. ۲. سوار‌بر‌اسب به گردش رفتن. ۳. (ورزش) [عامیانه] = اسب‌دوانی ...
معنی استادالدار - فرهنگ عمید

معنی استادالدار – فرهنگ عمید

معنی استادالدار در فرهنگ عمید = استاد * استادسرا ...
معنی استخوان رند - فرهنگ عمید

معنی استخوان رند – فرهنگ عمید

معنی استخوان رند در فرهنگ عمید ۱. = استخوان‌خوار: فغان از حرص مشتی استخوان‌رَند / همه سگ‌سیرتان زشت‌پیوند (عطار۱: ۲۱۰). ۲. [مجاز] = هما ...
معنی استسقا - فرهنگ عمید

معنی استسقا – فرهنگ عمید

معنی استسقا در فرهنگ عمید ۱. (پزشکی) جمع شدن مایعات در حفره‌های بدن که از علائم بیماری قلبی یا کبدی است. ۲. [قدیمی] آب خواستن؛ طلب آب کردن. ۳. [قدیمی] طلب باران از خداوند، هرگاه ...
معنی استقرا - فرهنگ عمید

معنی استقرا – فرهنگ عمید

معنی استقرا در فرهنگ عمید ۱. تفحص، جستجو، تحقیق، و کنجکاوی. ۲. (منطق) جزئیات را بررسی کردن و یک حکم کلی استخراج کردن؛ از جزء به کل رسیدن ...