معنی اسابیع - فرهنگ عمید

معنی اسابیع – فرهنگ عمید

معنی اسابیع در فرهنگ عمید = اسبوع ...
معنی اسپناج - فرهنگ عمید

معنی اسپناج – فرهنگ عمید

معنی اسپناج در فرهنگ عمید = اسفناج ...
معنی استثنا - فرهنگ عمید

معنی استثنا – فرهنگ عمید

معنی استثنا در فرهنگ عمید ۱. جدا کردن کسی از حکم عمومی: استثنای بازنشستگان از حق بیمه مورد مخالفت قرار گرفت. ۲. (ادبی) در دستور زبان، خارج کردن چیزی یا کسی از یک حکم عمومی؛ ...
معنی استرعا - فرهنگ عمید

معنی استرعا – فرهنگ عمید

معنی استرعا در فرهنگ عمید توجه کردن به حال دیگران؛ رعایت کردن ...
معنی استعلا - فرهنگ عمید

معنی استعلا – فرهنگ عمید

معنی استعلا در فرهنگ عمید ۱. برتری. ۲. غلبه؛ چیرگی ...
معنی استمنا - فرهنگ عمید

معنی استمنا – فرهنگ عمید

معنی استمنا در فرهنگ عمید خارج کردن منی از آلت تناسلی خود بدون مقاربت؛ جلق. δ این عمل در شرع اسلام حرام است ...
معنی استهدا - فرهنگ عمید

معنی استهدا – فرهنگ عمید

معنی استهدا در فرهنگ عمید ۱. راهنمایی خواستن. ۲. هدیه خواستن؛ ارمغان خواستن ...
معنی اسطبل - فرهنگ عمید

معنی اسطبل – فرهنگ عمید

معنی اسطبل در فرهنگ عمید جای سرپوشیده برای نگه‌داری چهارپایان، به‌ویژه اسب؛ طویله ...
معنی اسفیدباج - فرهنگ عمید

معنی اسفیدباج – فرهنگ عمید

معنی اسفیدباج در فرهنگ عمید = سپیدبا ...
معنی اسگذار - فرهنگ عمید

معنی اسگذار – فرهنگ عمید

معنی اسگذار در فرهنگ عمید = اسکدار ...
معنی اسمز - فرهنگ عمید

معنی اسمز – فرهنگ عمید

معنی اسمز در فرهنگ عمید عبور مایعات یا گازها از غشا برای حرکت از محیط کم‌غلظت به محیط غلیظ‌تر. δ یاخته‌های گیاهی و حیوانی با این عمل مواد ضروری برای ادامۀ زندگی خود را می‌گیرند ...
معنی اسیدفرمیک - فرهنگ عمید

معنی اسیدفرمیک – فرهنگ عمید

معنی اسیدفرمیک در فرهنگ عمید مایعی بی‌رنگ، تندبو، ترش، و سمی موجود در نیش زنبور و بعضی حشرات دیگر که در رنگ‌سازی، دباغی، آبکاری فلزات، و تهیه آفت‌کش‌ها به‌کار می‌رود؛ جوهر مورچه. δ نخستین بار ...