معنی کلمات

معنی ادویه در فرهنگ عمید ۱. گیاهانی که برای خوش‌طعم، خوش‌مزه، یا خوش‌بو کردن غذا به‌کار می‌روند. ۲. (پزشکی) [قدیمی]= دوامعنی ادویه در فرهنگ معین (اَ یِّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ ...

معنی اذله در فرهنگ عمید ۱. [جمعِ ذلیل] = ذلیل ۲. [جمعِ ذلول] = ذلولمعنی اذله در فرهنگ معین (اَ ذِ لِّ) [ ع . ] (ص .) 1 - جِ ذلیل ؛ ذلیل شدگان ...

معنی ارامل در فرهنگ عمید زنان فقیر بی‌شوهر.معنی ارامل در فرهنگ معین (اَ مِ) [ ع . ] (ص .) جِ ارمل و ارامله ...

معنی ارتزاق در فرهنگ عمید به‌دست آوردن روزی؛ کسب روزی.معنی ارتزاق در فرهنگ معین ( اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روزی گرفتن ، روزی یافتن . 2 - (مص ...

معنی ارتیاح در فرهنگ عمید ۱. راحت یافتن؛ آرام شدن. ۲. شاد شدن؛ شادمانی.معنی ارتیاح در فرهنگ معین ( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) مسرور شدن ، خوشحال گشتن ...

معنی ارداف در فرهنگ عمید بزرگان دربار.معنی ارداف در فرهنگ معین ( اِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) از پی درآمدن ، پیروی کردن ، در پی کسی رفتن . 2 ...

معنی ارزیاب در فرهنگ عمید ارزیابنده؛ کسی که ارزش چیزی را معیّن می‌کند؛ مُقوِّم.معنی ارزیاب در فرهنگ معین ( اَ ) (ص فا.) ارز یابنده ، کسی که ارزش هر چیزی را معین کند ...

معنی ارشک در فرهنگ عمید مرد؛ نرینه.معنی ارشک در فرهنگ معین (اَ رَ) [ په . ] (اِ.) 1 - رشک ، غیرت . 2 - حسد، حسادت ...

معنی ارق در فرهنگ عمید رقیق‌تر؛ نازک‌تر؛ شفاف‌تر.معنی ارق در فرهنگ معین ( اَ رَ) [ ع . ] (ص تف .) رقیق تر، تنگ تر، شفاف تر، باریک تر ...

معنی ارواحنافداه در فرهنگ عمید روان‌های ما فدای او باد.معنی ارواحنافداه در فرهنگ معین (اَ حُ فِ) [ ع . ] (شب جم .) روان های ما فدای او باد، جان های ما فدای او ...

معنی ازاله در فرهنگ عمید زایل کردن؛ از بین بردن؛ نابود ساختن.معنی ازاله در فرهنگ معین (اِ لِ) [ ع . ازالة ] (مص م .) نک ازالت ...

معنی ازلیت در فرهنگ عمید ازلی بودن؛ دیرینگی؛ جاودانگی.معنی ازلیت در فرهنگ معین (اَ زَ یَّ) [ ع . ] (مص جع .)دیرینگی ، ازلی بودن ...