معنی کلمات
معنی اساسی – فرهنگ معین و عمید
معنی اساسی در فرهنگ عمید ۱. بنیادی: کار اساسی. ۲. اصلی: تفاوت اساسی.معنی اساسی در فرهنگ معین ( اَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب .)بنیادین ، اصولی ...
معنی اسبال – فرهنگ معین و عمید
معنی اسبال در فرهنگ عمید باریدن باران.معنی اسبال در فرهنگ معین ( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) باران باریدن . 2 - بسیار سخن گفتن بر کسی . 3 ...
معنی اجور – فرهنگ معین و عمید
معنی اجور در فرهنگ عمید = اجرمعنی اجور در فرهنگ معین ( اُ) [ ع . ] (اِ.) جِ اَجر؛ اجرها، اجرت ها ...
معنی احتراق – فرهنگ معین و عمید
معنی احتراق در فرهنگ عمید ۱. آتش گرفتن؛ سوختن. ۲. (نجوم) [قدیمی] نهان شدن یکی از سیارات زحل، مشتری، مریخ، زهره، و عطارد در زیر شعاع خورشید یا مقارنۀ خورشید با یکی از آن پنج ...
معنی احداث – فرهنگ معین و عمید
معنی احداث در فرهنگ عمید = حدثمعنی احداث در فرهنگ معین ( اَ) [ ع . ] (اِ. ص .) جِ حدث . 1 - نوها، تازه ها، هر چیز تازه و نو پدید آمده ...
معنی احسنت – فرهنگ معین و عمید
معنی احسنت در فرهنگ عمید هنگام مدح و تحسین به کار میرود؛ خوب کردی؛ کار نیکو کردی؛ مرحبا؛ آفرین.معنی احسنت در فرهنگ معین (اَ سَ) [ ع . ] (شب جم .) آفرین (بر تو، ...
معنی احماض – فرهنگ معین و عمید
معنی احماض در فرهنگ عمید مزاح کردن.معنی احماض در فرهنگ معین ( اِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - از حالی به حال دیگر گشتن . 2 - شوخی و مزاح کردن ...
معنی اخت – فرهنگ معین و عمید
معنی اخت در فرهنگ عمید ۱. همدم؛ مٲنوس. ۲. [قدیمی] قرین؛ مانند. * اخت شدن (آمدن): (مصدر لازم) مٲنوس شدن.معنی اخت در فرهنگ معین (اُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - خواهر، همشیره ...
معنی اختلاف – فرهنگ معین و عمید
معنی اختلاف در فرهنگ عمید ۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن. ۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری. ۳. [قدیمی] رفتوآمد.معنی اختلاف در فرهنگ معین (اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .)1 - ...
معنی اخس – فرهنگ معین و عمید
معنی اخس در فرهنگ عمید خسیستر؛ فرومایهتر؛ پستتر؛ خوارتر؛ زبونتر.معنی اخس در فرهنگ معین ( اَ خَ سُ) [ ع . ] (ص تف .) خسیس تر، زبون تر، فرومایه تر، خوارتر ...
معنی اخم – فرهنگ معین و عمید
معنی اخم در فرهنگ عمید ۱. چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت، یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو میافتد. ۲. ترشرویی. * اخم کردن: (مصدر لازم) چین و شکن انداختن بر پیشانی و ...
معنی اداری – فرهنگ معین و عمید
معنی اداری در فرهنگ عمید ۱. مربوط به اداره: میز اداری. ۲. کارمند اداره. ۳. ویژگی کاری که در اداره انجام میشود: جریان اداری.معنی اداری در فرهنگ معین ( اِ) [ ع - فا. ] ...