معنی ادغام - فرهنگ معین و عمید

معنی ادغام – فرهنگ معین و عمید

معنی ادغام در فرهنگ عمید ۱. درآمیختن چیزی در چیزی؛ در هم کردن. ۲. (زبان‌شناسی) ترکیب کردن دو حرف هم‌مخرج و به‌صورت مشدد درآوردن آن، مانندِ «بتّر» که در اصل «بدتر» بوده، و «تا» و ...
معنی ادیت - فرهنگ معین و عمید

معنی ادیت – فرهنگ معین و عمید

معنی ادیت در فرهنگ عمید = ویرایشمعنی ادیت در فرهنگ معین (اِ) [ انگ . ] (اِمص .) ویرایش ...
معنی اذیت - فرهنگ معین و عمید

معنی اذیت – فرهنگ معین و عمید

معنی اذیت در فرهنگ عمید رنج دادن؛ آزار دادن؛ آزار.معنی اذیت در فرهنگ معین (اَ یَّ) [ ع . اذیة ] 1 - (اِمص .) آزار، رنج ، زحمت . 2 - (مص ل .) ...
معنی اربع - فرهنگ معین و عمید

معنی اربع – فرهنگ معین و عمید

معنی اربع در فرهنگ عمید = اربعهمعنی اربع در فرهنگ معین (اَ بَ) [ ع . ] 1 - چهار. 2 - چهار زن ...
معنی ارتعاش - فرهنگ معین و عمید

معنی ارتعاش – فرهنگ معین و عمید

معنی ارتعاش در فرهنگ عمید ۱. به لرزه درآمدن؛ لرزیدن؛ لرزش. ۲. (فیزیک) لرزش سریع جسم که مولد صوت می‌شود، مانند ارتعاش سیم‌ها و تارهای آلت موسیقی.معنی ارتعاش در فرهنگ معین (اِ تِ) [ ع ...
معنی ارج - فرهنگ معین و عمید

معنی ارج – فرهنگ معین و عمید

معنی ارج در فرهنگ عمید ۱. ارزش؛ بها: کسی را که فام است و دستش تهی‌ست / به هر‌جای بی‌ارج و بی‌فرهی‌ست (فردوسی: ۶/۵۴۰). ۲. احترام؛ قدر.معنی ارج در فرهنگ معین ( اَ ) (اِ.) ...
معنی اردیبهشت - فرهنگ معین و عمید

معنی اردیبهشت – فرهنگ معین و عمید

معنی اردیبهشت در فرهنگ عمید ۱. ماه دوم از سال خورشیدی؛ ماه دوم بهار. ۲. [قدیمی] روز سوم از هر ماه خورشیدی؛ اردیبهشت‌روز. ۳. [قدیمی] در آیین زردشتی، یکی از امشاسپندان که در جهان مینوی ...
معنی ارژنگ - فرهنگ معین و عمید

معنی ارژنگ – فرهنگ معین و عمید

معنی ارژنگ در فرهنگ عمید ۱. نام کتاب مانی که دارای انواع نقش‌ونگار بوده: در جنب جمال تو بُوَد صورت دیدار / هر نقش که صورتگر ارژنگ نگارد (خواجو: ۴۱۷)، به تیشه صورت شیرین بر ...
معنی ارغام - فرهنگ معین و عمید

معنی ارغام – فرهنگ معین و عمید

معنی ارغام در فرهنگ عمید ۱. به خاک انداختن چیزی. ۲. [مجاز] شکست دادن و خوار کردن.معنی ارغام در فرهنگ معین ( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - به خاک ...
معنی ارکیده - فرهنگ معین و عمید

معنی ارکیده – فرهنگ معین و عمید

معنی ارکیده در فرهنگ عمید ۱. نوعی گل سرخ و صورتی که یک گلبرگ آن از دو گلبرگ دیگرش بزرگ‌تر است. ۲. گیاه علفی و زینتی این گل از خانوادۀ ثعلب.معنی ارکیده در فرهنگ معین ...
معنی ارهاق - فرهنگ معین و عمید

معنی ارهاق – فرهنگ معین و عمید

معنی ارهاق در فرهنگ عمید دستور دادن به کسی بیش از طاقت وی؛ تکلیف به کار مشکل؛ تحمیل بیش از طاقت.معنی ارهاق در فرهنگ معین ( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ...
معنی ازدیاد - فرهنگ معین و عمید

معنی ازدیاد – فرهنگ معین و عمید

معنی ازدیاد در فرهنگ عمید زیاد شدن؛ افزون شدن؛ افزونی؛ افزایش.معنی ازدیاد در فرهنگ معین ( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .)زیاد کردن ، افزودن . 2 - (مص ل ...