معنی کلمات

معنی ازهد در فرهنگ عمید زاهدتر؛ پارساتر.معنی ازهد در فرهنگ معین (اَ هَ) [ ع . ] (ص تف .) پارساتر ...

معنی اساطین در فرهنگ عمید = اسطوانهمعنی اساطین در فرهنگ معین ( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ اسطوانه . 1 - ستون ها، ارکان . 2 - مجازاً بزرگان ، برجستگان ...

معنی اسب دوانی در فرهنگ عمید دوانیدن چند اسب با هم در میدان مسابقه برای سنجش توانایی آن‌ها و اسب‌سواران.معنی اسب دوانی در فرهنگ معین ( ~. دَ) (حامص .) دوانیدن اسب ها به موازات ...

معنی اجهار در فرهنگ عمید ۱. بلند کردن آواز هنگام خواندن چیزی. ۲. آشکارا کردن.معنی اجهار در فرهنگ معین ( اِ ) [ ع . ] (مص م .)1 - آشکار کردن سخن ، بلند ...

معنی احتساب در فرهنگ عمید ۱. حساب کردن؛ شمردن. ۲. به‌شمار آوردن. ۳. گمان کردن. ۴. [قدیمی] آزمودن. ۵. [قدیمی] اکتفا کردن. ۶. [قدیمی] نهی کردن از آنچه در شرع ممنوع باشد.معنی احتساب در فرهنگ ...

معنی احدب در فرهنگ عمید ویژگی کسی که سینه‌اش فرورفته و پشتش برآمده است؛ گوژپشت: بس مبارز که زیر گرز تو کرد / پشت چون پشتِ مردمِ احدب (فرخی: ۱۴).معنی احدب در فرهنگ معین (اَ ...

معنی احصان در فرهنگ عمید ۱. ازدواج کردن. ۲. (فقه) حالت مرد یا زنی که با همسر خود نزدیکی کرده باشد.معنی احصان در فرهنگ معین ( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م ...

معنی احمد در فرهنگ عمید ستوده‌تر.معنی احمد در فرهنگ معین (اَ مَ) [ ع . ] (ص تف .) ستوده تر، حمیده تر ...

معنی اختبار در فرهنگ عمید ۱. آزمون. ۲. آگاهی یافتن. ۳. آزمایش کسی برای شناخت توانایی‌های او.معنی اختبار در فرهنگ معین (اِ ت ِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خبر گرفتن ...

معنی اختناق در فرهنگ عمید ۱. (سیاسی) ایجاد رعب و وحشت در جامعه از طرف حکومت برای جلوگیری از آزادی مردم. ۲. خفه شدن؛ خفگی؛ خفقان. ۳. خفه کردن. * اختناق رحم: (پزشکی) نوعی بیماری ...

معنی اخشم در فرهنگ عمید ویژگی کسی که حس شامه‌اش خوب نیست و بوها را تشخیص نمی‌دهد.معنی اخشم در فرهنگ معین (اَ شَ) [ ع . ] (ص .) گنده بینی ، آن که بوی ...

معنی اخمو در فرهنگ عمید ویژگی کسی که همیشه اخم می‌کند؛ ترش‌رو؛ عبوس.معنی اخمو در فرهنگ معین ( اَ) (ص .) (عا.) ترشرو، بداخلاق ...